مقدمه کتاب خوشه های ذکر و هدیه های زندگی

 

مقدمه کتاب های( خوشه های ذکر)و(هدیه های زندگی )که در

دست انتشار است

مطالعه آن را به همه اربابان معرفت

 توصیه میکنم

 

متن کامل این کتاب ها را در منوی وبلاگ جستجو کنید

 

به نام آنکه جان را فکرت آموخت

 پیشگفتار

 خوشه های ذکر در این مجموعه را هدایای حق در مشهد الرضا می دانم آنگاه که در جوار حرم مطهرش به نجواهای زائری دلسوخته در ذکر تسبیحات حضرت فاطمه زهرا(س) دل داده بودم.

صدای سوت سبحان الله او، سفیر تیرهای معرفتی بود که بر قلب و روانم اصابت می نمود و با هر شلیک مرا زنده تر می کرد. یک لحظه حس شهادت در وجودم بارور و خود را در بهشت انعام ، مستغرق انوار و خوشه چین خرمن فیض الهی دیدم.

صحنه اذکار آن پیر روشن روان مرا به این واداشت تا تصورم را در حرفه خویش یعنی معماری و ساختمان منطبق کرده و جستجو کنم.

برای تقریب ذهن شما خواننده محترم فرضی را ارائه می دهم تا باب ورود به انگیزه این وشتار روشن گردد.

" اگر شما شخصی را در پشت درب بسته ای مشاهده کرده که مرتب آن را باز و بسته می کند بدون اینکه داخل شده ، یا تحرکی به داخل انجام دهد و این عمل بطور متوالی انجام شود چه حسی به شما دست داده،یا چه برداشتی می کنید؟ "

آیا غیر از این است که او را انسانی نامتعادل و یا فارغ از عقل می پندارید؟! چرا که باز شدن درب برای ورود و هدایت به مسیری است که برای آن تعبیه شده است ، در غیر اینصورت وجود درب و توقف بر آن کاری بیهوده می نماید.

 از این طریق ورود به ذکر و تکرار آن مرا به این معنا رساند که بایستی در تکرار اذکار رمز و رازی باشد و گوینده اذکار را با حرکتی رو به جلو به سرمنزل مقصود برساند که توصیه به آن، از هر ذکری به ذکر دگر ، قدمی رو به جلو خواهد بود در اینصورت برای هر ذکری معنی و محتوایی متفاوت است.

خوشه های ذکر سیری است در هزار توی اذکار وگریزی است بر محتوای بعضی مفاهیم که نویسنده در مسیر لذتهای معنوی خویش آن را به دست آورده است.

امید آنکه بر سر سجاده های مومنین مهمانی خدا را به همراه داشته باشد.آمین

                                                                       سید محمد شجاعی

 

هدیــه های زندگـی در بندگـی

(اندیشه های سید)

مقدّمه:

سال هاست مرغ طبعم در قفس دل آرزوی پروازی دارد تا ساحل اقیانوس بی کران وجودم را درک نماید، دیر زمانی است چشمان به در نشسته ام در انتظار هدیه ای است که دل آن را آرزو می کند.

عشق نوری بود که سراپرده قلبم را روشن کرد و زندگی دستان محبّتی بود که قفل از قفس طبعم باز و مرغ خیال را در ساحل بی کران وجود به پرواز درآورد تا هدیه های زندگی در بندگی چون انوار هدایتی در سایه اطاعت و همراهی با کاینات از افق جاوید اندیشه ام طلوع کند.

امروز این هدیه ها را به رسم مهربانی و جوانمردی به محضر کسانی تقدیم می دارم که وجودشان سرشار از عشق به فهم و درک حقایق زندگی است.

اندیشه های علمی، ادبی و عرفانی سیّد، مجموعه تجارب عملی و الهامات روحی و روانی حقیر است که در سایه سال ها مطالعه، مراقبه و مباحثه در ایّام زندگی شکل یافته است.

نظر به رعایت احوال و حوصله خوانندگان محترم، کم گویی و گزیده گویی را حسن صورت این کتاب نمودم امیدوارم همگان را در سفر و حضر یار و ره توشه نازک دلان وادی معرفت گردد.

آنچه مطالعه می کنید،

 برداشت محتوایی از مفاهیمی است که نویسنده در تجربه ها و احساسات درونی خود به آن رسیده است.چنانچه باوجود درک موضوع ، عبارات نارسابود، مشتاقانه به استقبال رهنمود های خوانند گان محترم خواهم شتافت که بزرگواری شماست.

از مشاهده و درک کاستی ها و خطاهای کمّی و کیفی در این مجموعه مرا بخشیده و عذرم را بپذیرید که جوانی ام به تحصیل فنّ، هنر و همجواری با مواد و مصالح ساختمانی برای خدمت به مردم و جامعه در حرفه معماری و مهندسی گذشته و از فیض حضور و درک اساتید ادب و عرفان آنچنان که باید بهره مند نبوده ام.

خداوند را شاکرم از این که موهبت ارایه این نوشتار که اندیشه ها و شیره جان سال های زندگی عاشقانه سیّد است را عطا فرمود. ارایه راهنمایی و نظرات اصلاحی خوانندگان محترم تثبیت محتوای این اثر در چاپ های بعدی خواهد بود.

از همه آنها که در مسیر ارایه این اثر مرا همراهی ومعاونت نموده اند کمال تشکر وقدردانی دارم.

                                         

                                                                 به امید بهروزی و موفقیّت شما

                                                                          سیّد محمّد شجاعی

                                                                          مشهد مقدس- تابستان 1387

استغفرالله

    (( استغفرالله ربی و اتوب الیه))

 

آن گاه که با قلبی شکسته و تنی خسته در ناامیدی های زمانه به درگاه خداونددست التجا بلند کرده و به طلب غفران الهی می نشینی و خواهان برگشت به سوی او می شوی و

 70 مرتیه می گویی(( استغفرالله ربی و اتوب الیه)) یعنی:

پروردگارا ،طلب آمرزش و برگشت به سوی تو دارم از اینکه به عهد بندگی خود عمل نکردم

1- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: در مسیر بندگی ات خود خواهانه عمل کردم.

2- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: با غفلت از تو نسبت به انجام وظایفم کوتاهی کردم.

3- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: در عمل به واجبات و دوری از محرمات بی توجه بودم.

4- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: در کسب آگاهی های الهی و نجات بخش کاهلی کردم.

5- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: در مقابل مردم و جامعه اسلامی احساس وظیفه نکردم.

6- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: در کمک و انجام وظیفه به مردم کوتاهی کردم.

7- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: صله رحم و توجه به نیازمندان را کوچک شمردم.

8- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: در تبعیت از ولی و اعلم دین مقید نبودم.

9- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: در انجام تعهدات دینی و اجتماعی کوشا نبودم.

10- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: با مصرف پول بیت المال کار غیر دین کردم.

11- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: لباس و درجه و موقعیتهای اجتماعی از تو غافلم کرد.

12- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: در زمین تو به تکبر راه رفتم.

13- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: لباس عجب و کبر را بر لباس تقوی ترجیح دادم.

14- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: نادانسته راه غیر تورا رفتم.

15- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: مهر و محبتم را از یتیمان و بی کسان دریغ نمودم.

16- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: در امتحانات بذل مال و جان ناموفق بودم.

17- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: قدردان نعمت های ارسالی تو نبودم.

18- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: شب و روزم به غفلت و بی خبری گذشت.

19- استغفرالله و اتوب الیه از این که: به رهنمودهای تو در قرآن و وحی توجه نکردم.

20- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: مردم از دست و زبانم آرزه خاطر شدند.

21- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: در ناملایمات زندگی صبر و حوصله نکردم.

22- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: پاسخ گوی محبت های پدر و مادرم نبودم.

23- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: پیران و کهنسالان را ارج و توجه نکردم.

24- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: به همسر و فرزندان به دیده منت نظر کردم.

25- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: به قبول کاری که در توانم نبود متعهد شدم.

26- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: در جامعه به مقام و موقعیتی که حقم نبود تن دادم.

27- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: در حقوق همسایگی کوتاهی و اهمال کردم.

28- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: در وظایف محوله کم کاری و عدول کردم.

29- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: از رنج و محنت دیگران بی تقاوت گذشتم.

30- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: دانایی و توانایی خود را در زندگی به هدر دادم.

31- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: توفیق طاعت و بندگی را با گناه و معصیت از خود سلب کردم.

32- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: در قضاوت و در احوال دیگران جانب عدل را رعایت نکردم.

33- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: مهربانی و محبت خود را از یتیمان دریغ کردم.

34- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: دل و جان خود را از اهریمن نفس مصون نکردم.

35- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: مرگ هم نوعان خود را آینده و عبرت زندگی خود نساختم.

36- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: در استفاده از مواهب الهی جانب صرفه جویی و اسراف را نگه نداشتم.

37- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: بندگان خدا را در دسته بندی های اجتماعی از هم جدا دیدم.

38- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: آیات و نشانه های الهی را برای بندگی خود حجت ندیدم.

39- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: علم و محفوظات خود را در مسیر بندگی ات مصروف نساختم.

40- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: سایه ام را مأمن دشمنان و بدخواهان تو کردم.

41- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: در بیان حقایق حقه و دفاع از ارزش های تو نکوشیدم.

42- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: نعمت سلامتی و سایه عنایت تو را غافل شدم.

43- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: در بهره مندی از محضر اساتید و معلمان در زندگی غفلت کردم.

44- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: با شیوه غلط زندگی زمینه حسرت و آه نیازمندان را به وجود آوردم.

45- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: در مصرف نعمت های الهی و عمومی جانب صرفه جویی را رعایت نکردم.

46- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: علم و عبادتم مرا در رسیدن به قرب تو کفایت نکرد.

47- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: جان و مالم خدمتگزار صدیقی برای تو نبودند.

48- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: حیات و زندگی ام منشأ خیر و ثمرات نبودند.

49- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: خلوت و جلوت زندگی ام از هم بیگانه بودند.

50- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: نیاز نیازمندان در سایه زندگی ام برطرف نگردید.

51- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: حجاب و حیای انسانی من موجب نارضایتی تو شد.

52- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: لذات و شهوات مرا از یاد و ذکر تو غافل کرد.

53- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: گم شده های زندگی من خواهی امر تو بودند.

54- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: دل در گرو گناه و نافرمانی تو گذاشتم.

55- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: فرصت های خوب زندگی را به بدترین روش گذراندم.

56- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: در مجاورت دردمندان بی دردی و بی تفاوتی اختیار کردم.

57- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: چشم و دل و زبان و گوش در حضور خودم نفاق داشتند.

58- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: هیچ موقع آمادگی مرگ و ملاقات تو را در خود ایجاد نکردم.

59- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: نیاز  نیازمندان را در مواقع توانایی غافل و در ناتوانی عاجز شدم.

60- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: بزرگی و هیبتم موجبات ترس کودکان و ضعیفان شد.

61- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: در تلاش و فعالیت های اجتماعی مفید و سودآور کوتاهی کردم.

62- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: در وفای به عهد جانب اهمال و بی خیالی را پیشه کردم.

63- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: خدمت گزاران را کوچک شمرده و شاکر زحمت کشان نبودم.

64- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: در زمین تو بیشتر از لیاقتم بر خود بزرگی روا داشتم.

65- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: دست و زبانم باعث رنجیدن دل ناتوانان شد.

66- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: خواب و بیداری ام در غفلت از جمال تو سرشد.

67- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: سیادت و کرامت اهل تو را نشناخته و بی توجه شدم.

68- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: مرگ و افتادگی هم نوعانم عبرت زندگی ام نشد.

69- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: شاکر و پاسدار ارزش ها و توفیقات ابلاغی تو نبودم.

70- استغفرالله ربی و اتوب الیه از این که: در ترویج معارف حقه و آگاهی های معرفتی ات کوتاهی کردم.

نیــایش

 

نیــایش

وجودم سرشار از نیاز و تشنگی به آب و حیات و جاودانگی است که از بستر کائنات منظّم و قدرتمند هستی تراوش می کند.

به من عطش و به آب شهد گوارا عنایت کن تا در مجموعه هوشمند و توانای هستی مؤثّر و مفید باشم. مرا در تراز اعلیِ برخورداری و توانمندی قرار ده تا همچنان به همدوشی با نظام هستی افتخار کنم.

نیایشم را با آگاهی و توجّه به ذات بیکران و قدرتمند هستی شروع می کنم و خود را جزئی کوچک ولی مؤثّر در آن می دانم مایل به هماهنگی هوشمندانه با سیر تکوینی او هستم و برای حضور مؤثّر خود و برخورداری از انرژی کائنات خودم را آماده می کنم.

ای اقیانوس لایزال و همه هستی وجود من تو را همراهم و دست یاری و دوستی به سوی تو دراز می کنم. آنچه را در مسیر حیات من قرار می دهی در خور توان و شأنم قرار ده و اگر مأموریّتی سنگین تر از توان می دهی قدرتش را عطا کن.

برای اینکه به آرزوهای خود برسم بایستی از هوشم کمک بگیرم. خود او راهنمـایم خواهـد شد. می دانم که عقل و هوشم ، همین الآن جوابی مناسب را به من می دهد و آنچه را که در طلبش

هستم برایم مهیّا خواهد کرد همه چیز روبراه است.

ضمیر باطن من هر جوابی که احتیاج دارم برایم حاضر می کند. من می دانم که هوش و ذکاوت شعور باطنم راه حلّ همه مشکلات را می داند و پاسخ لازم را در اختیارم قرار می دهد. ایمان و اعتقاد عمیق من شکوه و عظمت روحم را آشکار خواهد ساخت و مرا از آن بهره مند خواهد نمود.

هوش بیکرانم راهنمای من است و مرا در کوره راههای زندگی هدایت می کند از سلامتی کامل برخوردارم و روح و جسمم با هم هماهنگی دارند. دلم آکنده از مهر و عشق و صفا و محبّت است و آرامش فراوانــی را در خـود احسـاس میکنم. کردار نیک و رفتـار نیک و افکار نیک را همـواره نصب العین خود قرار می دهم.

یقین دارم که  شعور باطنم به تبعیّت از ضمیر آگاه و افکار درست و روشنم مرا در حلّ مسائل زندگی یاری خواهد کرد.

من آواز خوش دارم. آرام و سرشار از امیّد و اطمینان هستم.

خداوند با من است و روح و جانم از آن آکنده است. من با خرد، حقیقت، کمال دمساز می شوم. آدمی هستم خوشبخت و خوش بین و آزاده. خدا حامی و پشتیبان من است و پرتو او هستی مرا پر فروغ می سازد.

خداوند در کانون هستی مرا راهنمائی می کند و نیرو و قدرتی به من می بخشد که می توانم بر هر مانعی غلبه کنم.

یاد خدا همواره با من است و من عشق و محبّت خود را نثار پدر و مادر و اطرافیانم می کنم و جز خیر و صلاح مردمان نمی خواهم.

ای اراده نیرومن هستی و ای خالق بزرگ و مهربان تمام توجّهم را به سوی تو ابراز و اظهار می کنم و تو راهی که به خیر و صلاح من باشد پیش پایم قرار می دهی

این فقط تو هستی که فرمان می دهی و این فقط من هستم که دستور تو را اجرا می کنم تمام وجودم عشق به فرمان بری از تو و رضایت به امر و رضایت توست.

بودن و نبودنم جهت اراده توست و بر اراده ات سر می نهم و مفتخر

مرا در مسیر ارزشمند و تعالی کاینات با سایر مخلوقاتت آشنا و همراه گردان.

سپاس و ستایش زیبنده تو و عظمت و کبریایی ذات مقدّس تو راست.

با آمادگی کامل و دلی سرشار از شوق رسیدن به بارگاهت در مقابل حقیقت عظمی وجود سر تعظیم فرود آورده و متواضعانه تقاضای رحمت و مغفرت رحمت و مغفرت می نمایم.

آن چه مرا امیدوار به فضل و عنایت تو کرده همانا جود و کرم و عنایتی است که از سر بزرگی بر عالم و آدم داری.

ای خالق هستی هر صبحگاه که سر از بستر خواب بر می دارم زندگی ام را هدیه ای از تو می دانم و در هر شامگاه که به بستر می روم امانت جانم را نزد خود نگه میداری تا دیگر بار اوراقی از دفتر زندگی ام شود. از این که مرا لایق زندگی دانسته ای سپاسگزارم.

دستانم را در خدمت به نیازمندان توانا و پاهایم در طی مسیر و طریقت ثابت قدم بدار.

چشمان من به لطف و عنایت تو دوخته شده و قلب من منزلگاه آیات و نشانه های توست. پس نور هدایت را بر من بتابان و مرا مست و سرشار از شوق بندگی خود کن.

آن چه را به عبادت و نیایش تو می نشینم شأن ناچیز من است نه قدر و بزرگی تو پس زبان قاصر را ره زمزمه هایم گویا و شأن و منزلت واقعی ات را در دل دریایی و مشتاقم قرار ده.

نعمت های لایزال تو شادی بخش وجودم شده و دل نازک اندیشم شرمنده این همه بذل و بخشندگی.پس مرا لایق بهره مندی از انعام و شکرگزار آستان عزّ و جلال خود قرار ده.

تشنگی جانم را آماج نزول علم و معرفت خود کن تا بنده ای در خورشأن بارگاه ملکوتیت باشم.

حالم را در همه شئون زندگی به احسن حال هدایت و مرا مغلوب حوادث روزگار قرار مده.

مرا منشأ خیر و برکت و اسباب کرامت خود به خلق قرار ده و تلاش و فعّالیتم را خالص و در جهت صلاح خود بگردان.

زبانم گویای دلنوشته هایم نیست ضمیرم را به مفتاح ربوبی باز و صفحات دلم را به زبان عاشقان درگاهت بازخوانی کن.

 

تشکّر محصول درخت بندگی است

  1. تشکّر محصول درخت بندگی است

پس آنگاه که امر می شوی به ذگر

100مرتبه شگرا لله یعنی:

1- خدایا تو را شکر می کنم : از این که نظرت بر خلقت من قرار گرفت.

  1. 2- خدایا تو را شکر می کنم  :از این که مرا هم چون سایر موجودات، کامل و بدون نقص آفریدی.

3- خدایا تو را شکر می کنم : از این که قدرت انتخاب و عقلی حسابگر بر فراز وجودم استوار کردی.

4- خدایا تو را شکر می کنم : از این که جسم و اندامی متناسب و در خور شأن به من دادی.

5- خدایا تو را شکر می کنم : از این که اعضاء و جوارحی کارآ و مفید بر قامتم گماشتی.

6- خدایا تو را شکر می کنم : از این که هر کدام از اعضای وجود مرا با پوششی حفظ و مراقبت نمودی.

7- خدایا تو را شکر می کنم  :از این که دنیا را مسخّر و سایر مخلوقات را در خدمتم گماشتی.

8- خدایا تو را شکر می کنم  :از این که راه های آسمان و زمین را به رویم گشودی.

9- خدایا تو را شکر می کنم : از این که هادی و راهنما برایم فرستادی تا در گمراهی نمانم.

10- خدایا تو را شکر می کنم  : از این که برای اعمال و رفتار خوبم امتیازات ویژه قرار دادی.

11- خدایا تو را شکر می کنم : از این که نعمتهای زیادی برای برخورداری و زندگی به من دادی.

12- خدایا تو را شکر می کنم: از این که در طاعت و بندگی تو محتاج غیر نباشم .

13- خدایا تو را شکر می کنم: از این که فرزندانی از صلب من برای بندگی خود آفریدی.

14- خدایا تو را شکر می کنم : از این که سایه پدر و مادری مهربان را بر سرم ارزانی داشتی.

15- خدایا تو را شکر می کنم :از این که همسیری زیبا، وفادار و مهربان نصیبم کردی.

16- خدایا تو را شکر می کنم : از این که در کار و معاش زندگی همیشه همراهم بودی.

17- خدایا تو را شکر می کنم : از این که روزی حلال و مستمر برایم حواله کردی.

18- خدایا تو را شکر می کنم : از این که مرا  از شرّ بدخواهان و دشمنان حفظ نمودی.

19- خدایا تو را شکر می کنم : از این که امور مردم را از سر توفیق به من واگذاری کردی.

20- خدایا تو را شکر می کنم : از این که توفیق عبادت و بندگی به من عطا کردی.

21- خدایا تو را شکر می کنم : از این که قرآنت را روشنگر راه و سیره زندگی ام قرار دادی.

22- خدایا تو را شکر می کنم : از این که شب و روز را برای رشد، تعالی و بندگی ام قرار دادی.

23- خدایا تو را شکر می کنم : از این که نشانه هایی در آسمان و زمین برای عبرتم گذاشتی.

24- خدایا تو را شکر می کنم: از این که دلم را به هم نوعان خود و سایر آفریده ها مهربان کردی.

25- خدایا تو را شکر می کنم: از این که مرا طالب علم و آگاهی و معرفت قرار دادی.

26- خدایا تو را شکر می کنم : از این که نعمت های لایزال خود را به من نازل کردی.

27- خدایا تو را شکر می کنم : از این که قلب و روان مرا از عشق به خود لبریز نمودی.

28- خدایا تو را شکر می کنم : از این که صبر و تحمّل را سپر بلاهای روزگارم کردی.

29- خدایا تو را شکر می کنم : از این که عشق و زندگی را فرا راه حیاتم قرار دادی.

30- خدایا تو را شکر می کنم : از این که دشمنان دین و زندگی م را احمق آفریدی.

31- خدایا تو را شکر می کنم: از این که روح و روان مرا مشتاق زیبایی های خود کردی.

32- خدایا تو را شکر می کنم : از این که امکان برگشت و توبه از مسیرهای خطا را به من دادی.

33- خدایا تو را شکر می کنم: از این که منزلت اجتماعی و توفیق حسن همجواری را مرحمت فرمودی.

34- خدایا تو را شکر می کنم : از این که ناملایمات زندگی را برایم قابل تحمّل کردی.

35- خدایا تو را شکر می کنم : از این که محبّت کار و سامانه مختلف خدمت را در دل بنده ات نهادی. 

36- خدایا تو را شکر می کنم: از این که گنج های نهان زمین و آسمان را بر بندگان آشکار نمودی. 

37- خدایا تو را شکر می کنم : از این که بندگان را در خدمتگزاری و لطف به هم نوعان تشویق کردی.

38- خدایا تو را شکر می کنم :از این که رزق نوزاد را قبل از تولّد بر پستان مادر تهیّه دیدی.

39- خدایا تو را شکر می کنم : از این که اسباب مرگ و زندگی ام را به حکمت آفریدی.

40- خدایا تو را شکر می کنم : از این که مرا لایق خدمتگزاری و وسیله تقسیم رزق خود ساختی.

41- خدایا تو را شکر می کنم از این که سلامتی و نشاط را همچون تاجی بر سرم نمایان ساختی.

42- خدایا تو را شکر می کنم : از این که درد و بلا را آیتی از برای توجّهت به این بنده ناچیز شمردی.

43- خدایا تو را شکر می کنم : از این که برای هر دردی دارویی و بر هر مرضی شفایی قرار دادی.

44- خدایا تو را شکر می کنم :  از این که مؤمنین را به هم نزدیک و میهمان لطف و کرمت کردی.

45- خدایا تو را شکر می کنم : از این که زمین و خاک را گهواره و بستر آرامش ما قرار دادی.

46- خدایا تو را شکر می کنم : از این که از هر محصول و مائده ای بذری و نسلی خلق کردی.

47- خدایا تو را شکر می کنم : از این که ستاره ها و ماه و خورشید را چراغی فرّ راه آینده و تکاملم قرار دادی.

48- خدایا تو را شکر می کنم : از این که شب را مایه آرامش و تسکین قرار دادی.

49- خدایا تو را شکر می کنم : از این که بر هر مخلوق، زوج و جفتی برای بقای نسل گذاشتی.

50- خدایا تو را شکر می کنم : از این که لذّت همجواری و تسکین را در زوج همنوع قرار دادی.

51- خدایا تو را شکر می کنم : از این که توان فعالیّت و زندگی مفید به من دادی.                   52- خدایا تو را شکر می کنم : از این که اسرار درونم را حفظ و آبرویم را نزد دیگران محفّوظ کردی.

53- خدایا تو را شکر می کنم : از این که نعمت های بی پایان خود را بدون منّت ارزانی ام کردی.

54- خدایا تو را شکر می کنم : از این که چهره زیبای انسان را به احسن حال رقم زدی.

55- خدایا تو را شکر می کنم: از این که روحم را به کالبد جسمی قابل و درخور شأن نشاندی.

56- خدایا تو را شکر می کنم : از این که منزلتم را در رشد و تعالی و ارزشهای معنوی قرار دادی.

57- خدایا تو را شکر می کنم : از این که حکمت و معرفت را به دل و جانم جاری ساختی.

58- خدایا تو را شکر می کنم : از این که دلی وسیع و قلبی مهربان و جسمی توانا و قلمی رسا دادی.

59- خدایا تو را شکر می کنم : از این که توفیق رفع وابستگی و وصل به کوی خودت را عنایت کردی.

60- خدایا تو را شکر می کنم : از این که مهری جز خود را از دلم راندی.

61- خدایا تو را شکر می کنم : از این که گوش و هوش و زبانم را برای فهم مطالب هم آهنگ کردی.

62- خدایا تو را شکر می کنم : از این که مرا به شکوه و انتظار نزد خود پذیرفتی.  

63- خدایا تو را شکر می کنم : از این که نادانان و گمراهان را عبرت راه و زندگی ام قرار دادی.

64- خدایا تو را شکر می کنم : از این که جفای خلق را راهی برای توجّه به غفلتم از نفس خویشتن کردی.

65- خدایا تو را شکر می کنم : از این که قدرت خواندن و نوشتن به من عطا کردی.

66- خدایا تو را شکر می کنم: از این که قدرت فهم و درک آیات آفاق و انفس به من دادی.

67- خدایا تو را شکر می کنم : از این که به این بنده ناتوان خود قدرت و توانایی دادی.

68- خدایا تو را شکر می کنم : از این که ذکر و توجّه مرا نسبت به خود غذای روح من قرار دادی.

69- خدایا تو را شکر می کنم : از این که عزّت و سربلندی خود را به من عنایت فرمودی.

70- خدایا تو را شکر می کنم : از این که مرا بنده ای شکرگزار و مطیع قرار دادی.

71- خدایا تو را شکر می کنم: از این که مردمان بی آداب و معرفت را اسباب کسب ادب و معرفتم کردی.

72- خدایا تو را شکر می کنم : از این که در مقابل فتنه گران و شیّادان صبر و هوشیاری عطا کردی.

73- خدایا تو را شکر می کنم : از این که دست و دلم را بخشنده و وسیع قرار دادی.

74- خدایا تو را شکر می کنم : از این که مکر و حیله دشمنان مرا خنثی و به خودشان برگرداندی.

75- خدایا تو را شکر می کنم : از این که هر فصلی را بر نعمتی و هر نعمتی را به کمال بر من تمام کردی.

76- خدایا تو را شکر می کنم : از این که رزق مرا از اقصی نقاط جهان در موعد مقرّر به لطف وکمال می رسانی.

77- خدایا تو را شکر می کنم: از این که از اعماق اقیانوس تا صدر کهکشان ها را دفتر معرفت قرار دادی.

78- خدایا تو را شکر می کنم : از این که حساب و عملکرد هیچ بنده ای را نادیده نمی گیری.

79- خدایا تو را شکر می کنم : از این که خواب و آسایش شب را برای راحتی در بندگی من آفریدی.

80- خدایا تو را شکر می کنم : از این که نعمت خوردن و آشامیدن را برای من و انعام طیّبه را بر آن آفریدی.

81- خدایا تو را شکر می کنم : از این که آب را مایه حیات خلق در زمین قرار دادی.

82- خدایا تو را شکر می کنم : از این که خورشید را منبع لایزال انرژی وچراغ راهم نمودی.

83- خدایا تو را شکر می کنم : از این که مرا در سفر و حضر، یاری و محافظت نمودی.

84- خدایا تو را شکر می کنم : از این که صبر و بردباری بر مصائب دوران را نصیبم کردی.

85- خدایا تو را شکر می کنم : از این که مرگ و عوالم بعد از آن را کمال حیاتم قرار دادی.

86- خدایا تو را شکر می کنم : از این که فضل و کرمت را از کنهکاران هم دریغ نمی کنی.

87- خدایا تو را شکر می کنم : از این که بر ارتزاق پرندگان وچرندگان بیابان هم عنایت داری.

88- خدایا تو را شکر می کنم : از این که موجب افتخار و سرافرازی ام در بندگی خود هستی.

89- خدایا تو را شکر می کنم : از این که بلا و عذابت را از سر رحم وبزرگواری از ما دور می کنی.

90- خدایا تو را شکر می کنم : از این که نان ، ثمره درخت ممنوعه خود، دربهشت را غذای اصلی ما فرمودی.                                                                                                        

91- خدایا تو را شکر می کنم : از این که مرا به همنوایی با اجزائ عالم مخلوق فرا خواندی.

92- خدایا تو را شکر می کنم : از این که فکر و اندیشه ام را فارغ ازمزاحمت غیر نهادی.

93- خدایا تو را شکر می کنم : از این که توفیق همجواری بابندگان صالحت را به من مرحمت کردی.

94- خدایا تو را شکر می کنم : از این که اساتید و معلمین وپدر ومادری دلسوز در مسیر زندگی ام قرار دادی.

95- خدایا تو را شکر می کنم : از این که زیبایی و حسن جمالت را بر پیکر عالم وآدم پوشاندی.

96- خدایا تو را شکر می کنم : از این که عواقب اقوام وتمدن گذشته راعبرت و راهنمای ما قرار دادی.

97- خدایا تو را شکر می کنم : از این که احشام و پرندگان را برای بهره مندی ومعاش ما رام و اهلی کردی.

98- خدایا تو را شکر می کنم : از این که دست حمایت خودرا از سر بنده ای که به تو روی آورده دریغ نمی کنی.

99- خدایا تو را شکر می کنم : از این که دنیا را دار مجازات ظالمان و ستمگران قرار دادی.

100- خدایا تو را شکر می کنم : از این که بهشت و جاودانگی در قرب خودرا سود وپاداش بندگان نیکو کارت قرار دادی.

 





 

فتح الابواب و گشایش پرده های معرفت

فتح الابواب و گشایش پرده های معرفت

در ذکر 300 مرتبه العفو نماز شب

*******************

                        

1- خدایا مرا ببخش که :با گناهان خود از تو غافل شدم.

2-  خدایا مرا ببخش که :  بی شرمانه در حضورت معصیت کردم.

3-  خدایا مرا ببخش که : با غفلت از لطف تو به نفسم ستم کردم.

4-  خدایا مرا ببخش که :  به فتنه انگیزی در بین مردم پرداختم.

5-  خدایا مرا ببخش که : با خودخواهی به دیگران ظلم نمودم.

6-  خدایا مرا ببخش که :  در کسب مال حلال مضایقه کردم .

7-  خدایا مرا ببخش که :  به غیبت دیگران خشنود شدم.

8-  خدایا مرا ببخش که :  با خبرچینی موجب جدایی دیگران شدم.

9-  خدایا مرا ببخش که :  عبادات را از روی کسالت انجام دادم.

10-   خدایا مرا ببخش که : از نعمتهای تو به دیگران حسد ورزیدم.

11- خدایا مرا ببخش که :  در انتخاب دوستان صالح همّت نکردم.

12- خدایا مرا ببخش که : در نافرمانی تو تقصیراتم از حد گذشت.

13- خدایا مرا ببخش که : در اشتغال به دنیا به تو بی توجّه بودم.

14- خدایا مرا ببخش که : غافلانه گناهان را کوچک شمردم.

15- خدایا مرا ببخش که : نا بخردانه لطفتت را نادیده گرفتم.

16- خدایا مرا ببخش که :  در مصائب روزگار صابر نبودم.

17- خدایا مرا ببخش که :  در مصرف روزیت اسراف نمودم.

18- خدایا مرا ببخش که : در سرمستی دوران به بیت المال بی توجّه بودم.

19- خدایا مرا ببخش که : در حالیکه غرق در نعمت های تو بودم قدردان نبودم.

20- خدایا مرا ببخش که :  در آیات و نشانه هایت تفکّر نکردم.

21- خدایا مرا ببخش که :  تحصیل و علم آموزی نداشتم.

22- خدایا مرا ببخش که :  در سلامت خود نکوشیدم.

23- خدایا مرا ببخش که :  با سرگرم شدن به دنیا از آخرت غافل شدم.

24- خدایا مرا ببخش که :  در ذکر تو کوتاهی کردم.

25- خدایا مرا ببخش که :  از جوانی بهره نبردم.

26- خدایا مرا ببخش که :  حضورت را نادیده گرفتم.

27- خدایا مرا ببخش که :  به جای خنده گریه و به جای گریه خنده نمودم.

28- خدایا مرا ببخش که :  مصرف کننده ای بیش بودم.

30- خدایا مرا ببخش که :  منتظر احترام بودم.

31- خدایا مرا ببخش که :  دلم خانه غیر تو بود.

32- خدایا مرا ببخش که :  چشم خیانت داشتم.

33- خدایا مرا ببخش که :  زبان هرزه داشتم.

34- خدایا مرا ببخش که :  پای رونده به گناه داشتم.

35- خدایا مرا ببخش که :  دست ظلم بر سر مظلوم بودم.

36- خدایا مرا ببخش که :  غافل از شب و سحر بودم.

37- خدایا مرا ببخش که :  عمرم را به سرگردانی گذراندم.

38- خدایا مرا ببخش که :  عمرم به تجمّل گرایی گذشت.

39- خدایا مرا ببخش که :در معامله با مردم  کم فروشی کردم.

40- خدایا مرا ببخش که :در انجام امر مردم  رشوه و ربا گرفتم.

41- خدایا مرا ببخش که : در منبر و ماوا گفتم و عمل نکردم.

42- خدایا مرا ببخش که : در پنهان و آشکار عمل کردم و نگفتم.

43- خدایا مرا ببخش که : مغرورانه یتیمان را فراموش کردم.

44- خدایا مرا ببخش که : منافقانه در خلوت گناه کردم.

45- خدایا مرا ببخش که :  محبّتم را از مردم دریغ کردم.

46- خدایا مرا ببخش که :  علم و هنرم را دریغ کردم.

47- خدایا مرا ببخش که :  قلبم محرم اسرار تو نشد.

48- خدایا مرا ببخش که :  حقّ طلبکار را به موقع ندادم.

49- خدایا مرا ببخش که :  در موضع قدرت مغرور شدم.

50- خدایا مرا ببخش که :  در بخشش به دیگران حقیرشان کردم.

51- خدایا مرا ببخش که :  دست رد به سائل زدم.

52- خدایا مرا ببخش که :  به فقیران بی توجّه بودم.

53- خدایا مرا ببخش که :  با قدرتمندان بساز و تسلیم بودم.

54- خدایا مرا ببخش که : در بیان حقایق قلمم خیانت کرد.

55- خدایا مرا ببخش که : در اعتماد دوست نگاهم خیانت کرد.

56- خدایا مرا ببخش که : با خودبینی و غرور قطع رحم نمودم.

57- خدایا مرا ببخش که :  با سخنم موجب انحراف شدم.

58- خدایا مرا ببخش که :  حضورم ظلم و ستم را تقویت کرد.

59- خدایا مرا ببخش که :  اطاعت امرت را به تأخیر انداختم.

60- خدایا مرا ببخش که :  به غیر تو امید بستم.

61- خدایا مرا ببخش که : در انجام اوامر تو نافرمانی کردم.

62- خدایا مرا ببخش که :  آلت دست گناه کاران شدم.

63- خدایا مرا ببخش که :  ناخواسته به دامان باطل افتادم.

64- خدایا مرا ببخش که :  در قرائت قرآن کوتاهی کردم.

65- خدایا مرا ببخش که :  اهل علم را کوچک شمردم.

66- خدایا مرا ببخش که :  در کمک به ایتام کوتاهی کردم.

67- خدایا مرا ببخش که :  در بخشش به نیازمند بخل کردم.

68- خدایا مرا ببخش که :  در لطف به سایر مخلوقاتت کوتاهی کردم.

69- خدایا مرا ببخش که :  در رشدو احیاء طبیعت و زندگی همّت نکردم.

70- خدایا مرا ببخش که : در جوانی و سلامتی، افکارم صرف غیر تو شد.

71- خدایا مرا ببخش که :  تحصیلاتم برای کسب شهرت و مقام بود.

72- خدایا مرا ببخش که :  به کسب علم دین نپرداختم.

73- خدایا مرا ببخش که :  هنر سودمندی نیاموختم.

 74- خدایا مرا ببخش که : در استفاده از نعمتها اسراف کردم.

75- خدایا مرا ببخش که :  خود بزرگ بینی مرا غافل کرد.

76- خدایا مرا ببخش که :  به تحت تکفّل خود ظلم کردم.

77- خدایا مرا ببخش که :  نفسم را در باطل تقویت نمودم.

78- خدایا مرا ببخش که :  بخششم همراه با منّت بود.

79- خدایا مرا ببخش که :  سرمایه ام را در راه غیر تو خرج نمودم.

80- خدایا مرا ببخش که :  بر میهمان خود به لطف نبودم.

81- خدایا مرا ببخش که :  دانسته خلاف مقرّرات نمودم.

82- خدایا مرا ببخش که :  در زیارت اهل قبور کوتاهی کردم.

83- خدایا مرا ببخش که :  در وعده خود بدقولی کردم.

84- خدایا مرا ببخش که :  در تعهّد خود کم کاری نمودم.

85- خدایا مرا ببخش که :  در بهره مندی نعمت ها کوتاهی کردم. 

86- خدایا مرا ببخش که :  به نظافت بهداشت و لباس توجّه نکردم.

87- خدایا مرا ببخش که :  اموال بیت المال را حفاظت نکردم.

89- خدایا مرا ببخش که :  زخم زبانم موجب آزار و سلب آسایش از دیگران شد.

90- خدایا مرا ببخش که :  به تحقیر دیگران کوشیدم.

91- خدایا مرا ببخش که :  نادانسته قضاوت کردم.

92- خدایا مرا ببخش که :  سرمایه عمومی را اسراف کردم.

93- خدایا مرا ببخش که :  از تذکّر حق ترسیدم.

94- خدایا مرا ببخش که :  در دنیا به دنبال مقام بودم.

95- خدایا مرا ببخش که :  بار گناهانم را به دوش دیگران گذاشتم.

96- خدایا مرا ببخش که :  قدر لطف دیگران را ندانستم.

97- خدایا مرا ببخش که :  در همجواری وظیفه شناس نبودم.

98- خدایا مرا ببخش که :  با همسایگان به لطف نبودم. 

99- خدایا مرا ببخش که :  در نگهداری حفظ مال دیگران دقّت نکردم.

100- خدایا مرا ببخش که :  سایه دیوار خانه ام دیگران را از آفتاب محروم کرد.

101- خدایا مرا ببخش که :  بوی غذای آشپزخانه ام همسایه ام را معذّب ساخت.

102- خدایا مرا ببخش که :  آب مصرفی ام برای همسایه مشکل ایجاد کرد.

103- خدایا مرا ببخش که :  به حقوق کسی که به من خدمتی کرد کم توجّه بودم.

104- خدایا مرا ببخش که :  به نیازمند علم و آگاهی بی توجّه بودم.

105- خدایا مرا ببخش که :  بازار اهل کفر را تقویت نمودم.

106- خدایا مرا ببخش که :  در زیارت حج متوجّه نبودم.

107- خدایا مرا ببخش که :  در مسافرت به همراهان کمک نکردم.

108- خدایا مرا ببخش که :  زیارتم برای چشم خلق بود.

109- خدایا مرا ببخش که :  در بیت المال تصرّف نمودم.

110- خدایا مرا ببخش که :  در حقّ النّاس تصرّف نمودم.

111- خدایا مرا ببخش که :  در نزول رحمت شاکر نبودم.

112- خدایا مرا ببخش که :  در سلامتی ناسپاس بودم.

113- خدایا مرا ببخش که :  در مریضی رضای تو را ندیدم.

114- خدایا مرا ببخش که :  در شفای تو زبان شکر نداشتم.

115- خدایا مرا ببخش که :  از محنت دیگران غمگین نشدم.

116- خدایا مرا ببخش که :  به شادی دیگران رشک و حسد بردم.

117- خدایا مرا ببخش که :  اوقات خود را به لهو و لعب گذراندم.

118- خدایا مرا ببخش که :  با دیگران بداخلاقی نمودم.

119- خدایا مرا ببخش که :  بوی دهان و بدنم دیگران را معذّب ساخت.

120- خدایا مرا ببخش که :  بر مسافرین عنایت نداشتم.

121- خدایا مرا ببخش که :  به مرزداران کمک نکردم.

122- خدایا مرا ببخش که :  رجوع خلق را به خود غنیمت ندانستم.

123- خدایا مرا ببخش که :  در مصرف نعمتها اندازه نگه نداشتم.

124- خدایا مرا ببخش که :  به دستگیری نیازمندان نشتافتم.

125- خدایا مرا ببخش که :  مهر غیر تو را از دل نراندم.

126- خدایا مرا ببخش که :  به جفای دیگران تن دادم.

127- خدایا مرا ببخش که :  قرآن در خانه ام مظلوم بود.

128- خدایا مرا ببخش که : در حقوق خانوادگی اعتدال نداشتم.

129- خدایا مرا ببخش که :  از لطف به پدر و مادرم کوتاهی کردم.

140- خدایا مرا ببخش که :  چشم خلق را بر رضای تو ترجیح دادم.

141- خدایا مرا ببخش که :  در امر احیاء دین تو همّت نکردم.

142- خدایا مرا ببخش که : خدایا مرا ببخش که :  ارادتمندان درگهت را تقویت نکردم.

143- خدایا مرا ببخش که :  در اطعام گرسنگان شرکت نکردم.

144- خدایا مرا ببخش که :  در پیوند قلوب مؤمنین کم توجّه بودم.

145- خدایا مرا ببخش که :  در اصلاح امور جامعه فعّال نبودم.

146- خدایا مرا ببخش که :  به ذکر نام تو نپرداختم.

147- خدایا مرا ببخش که :  عمل من تضعیف دین تو بود.

148- خدایا مرا ببخش که :  از تدبّر در روز و شب بهره نگرفتم.

149- خدایا مرا ببخش که :  خانه ام را پناه بی پناهان نکردم.

150- خدایا مرا ببخش که :  سفره ام را ارزانی گرسنگان نشد.

151- خدایا مرا ببخش که :  بر بی کسان ترحّم نکردم.

152- خدایا مرا ببخش که :  عبادتم ریاکارانه بود.

153- خدایا مرا ببخش که :  در تربیت فرزندان کوتاهی کردم.

154- خدایا مرا ببخش که :  از احترام به سادات غافل بودم.

155- خدایا مرا ببخش که :  از مطالعه کتب حقّه بی نصیب بودم.

156- خدایا مرا ببخش که :  به دوستان خود به لطف نبودم.

157- خدایا مرا ببخش که :  به دشمنان تو به غیض نبودم.

158- خدایا مرا ببخش که :  با پدر و مادر به تندی رفتار کردم.

159- خدایا مرا ببخش که :  به خواهر و برادر بی توجّه بودم.

160- خدایا مرا ببخش که :  از اعتراف به گناه خود سرباز زدم.

161- خدایا مرا ببخش که :  در محضرت ادب را رعایت نکردم.

162- خدایا مرا ببخش که :  بندگی مقبولی برایت نکردم.

163- خدایا مرا ببخش که :  بندگان درگهت را کوچک شمردم.

164- خدایا مرا ببخش که :  برای توبه اقدامی نکردم.

165- خدایا مرا ببخش که :  توفیق شرکت در جهاد تو را نداشتم.

166- خدایا مرا ببخش که :  در پرداخت حقوق شرعیه کوتاهی کردم.

167- خدایا مرا ببخش که :  در برابر ظلمات سکوت کردم.

168- خدایا مرا ببخش که :  روزی حلال تو را به حرام آلوده کردم.

169- خدایا مرا ببخش که :  در عبادات خود خالص نبودم.

170- خدایا مرا ببخش که :  برای چشم خلق و ریا عبادت کردم.

171- خدایا مرا ببخش که :  چشم طمع به مال مردم داشتم.

172- خدایا مرا ببخش که :  لذتّ های مادّی را بر معنویات ترجیح دادم.

173- خدایا مرا ببخش که :  وقتم را صرف بیهودگی کردم.

174- خدایا مرا ببخش که :  از مطالعه امور حقّه تو غافل شدم.

175- خدایا مرا ببخش که :  آبروی مردم با اعمالم مورد تعرّض شد.

176- خدایا مرا ببخش که :  قلمم به تحقیر دیگران رفت.

177- خدایا مرا ببخش که :  زبانم به تمجید ستمگران باز شد.

178- خدایا مرا ببخش که :   چشمانم محبّت را از بینوا دریغ کرد.

179- خدایا مرا ببخش که :  دستانم بخشندگی اش را دریغ کرد.

180- خدایا مرا ببخش که : گوشهایم غیبت مردم شنید.

181- خدایا مرا ببخش که :  با اعتبارم به حقّ دیگران تاختم.

182- خدایا مرا ببخش که :  لباس فخر و مباهات پوشیدم.

183- خدایا مرا ببخش که :  به تهمت بی گناه اقدام کردم.

184- خدایا مرا ببخش که : در امر به معروف و نهی از منکر کوتاهی کردم.

185- خدایا مرا ببخش که :  با سکوتم حقّ دیگران ضایع شد.

186- خدایا مرا ببخش که :  در تذکّر به دیگران جانب ادب نگاه نداشتم .

187- خدایا مرا ببخش که :  اعمالم به تظاهر سپری شد.

189- خدایا مرا ببخش که :  تحمّل مخالف خود را نکردم.

190- خدایا مرا ببخش که :  در مقابل بیگانگان خودباخته شدم.

191- خدایا مرا ببخش که :  به بهتر از خودم رشک ورزیدم.

192- خدایا مرا ببخش که :  در مسیر بندگی تو شاکر نبودم.

193- خدایا مرا ببخش که :  چشمم به گناه دنیا آلوده شد.

194- خدایا مرا ببخش که :  از این که به تحصیل علم مفید اقدام نکردم.

195- خدایا مرا ببخش که :  از محضر علما و دانشمندان بهره نبردم.

196- خدایا مرا ببخش که :  از شکر نعمتهای تو غافل شدم.

197- خدایا مرا ببخش که :  حضور قلبم در نمازها شیطانی بود.

198- خدایا مرا ببخش که :  در شادی و تندرستی شاکر نبودم.

199- خدایا مرا ببخش که :  در غم و گرفتاری کفران کردم.

200- خدایا مرا ببخش که :  به اجتماعات در راه تو شرکت نکردم.

201- خدایا مرا ببخش که :  در آداب معاشرت کوتاهی کردم.

202- خدایا مرا ببخش که :  خیرات در راه تو را نادیده گرفتم.

203- خدایا مرا ببخش که :  به کودکان و یتیمان توجّه نکردم.

204- خدایا مرا ببخش که :  در راه ماندگان را در نیافتم.

205- خدایا مرا ببخش که :  فقیران را از خانه ام راندم.

206- خدایا مرا ببخش که :  در داد و ستد اجتماعی غش نمودم.

207- خدایا مرا ببخش که :  رقیب خود را فریفتم.

208- خدایا مرا ببخش که :  در شهادت صداقت نداشتم.

2.9- خدایا مرا ببخش که :  قسم دروغ خوردم.

210- خدایا مرا ببخش که :  منشأ ضرر برای غیر شدم.

211- خدایا مرا ببخش که :  الگوی بدکاری و انحراف شدم.

212- خدایا مرا ببخش که :  به بندگی تو افتخار نکردم.

213- خدایا مرا ببخش که :  امروزم بدتر از دیروز بود.

214- خدایا مرا ببخش که :  از اعتماد دیگران سوء استفاده کردم.

215- خدایا مرا ببخش که : از صحنه های روزگار متنبّه نشدم.

216- خدایا مرا ببخش که :  به پیمان خود ارج ننهادم.

217- خدایا مرا ببخش که :  برای دیگران مزاحمت ایجاد کردم.

218- خدایا مرا ببخش که :  از این که به اهل علم توجّه نکردم.

219- خدایا مرا ببخش که :  از این که زبانم را به ذکر تو مشغول نکردم.

220- خدایا مرا ببخش که :  اخلاقم موجبات سلب آسایش دیگران شد.

221- خدایا مرا ببخش که :  کینه و نفرت دشمنان تو در دلم نبود.

222- خدایا مرا ببخش که :  رفتارم آلوده به عجب و نفاق بود.

223- خدایا مرا ببخش که :  از غیبت دیگران فروگذار نشدم.

224- خدایا مرا ببخش که :  در زمین تو به تکبّر راه رفتم.

225- خدایا مرا ببخش که :  چشم مادرم را نگران گذاشتم.

226- خدایا مرا ببخش که :  پدرم را به رفتار خود آزردم.

227- خدایا مرا ببخش که :  در وصل رحم فامیل و اقوام کوتاهی کردم.

228- خدایا مرا ببخش که :  اسرار دیگران را فاش کردم.

229- خدایا مرا ببخش که :  به پیران و سالخوردگان بی توجّه بودم.

230- خدایا مرا ببخش که :  در جائی که باید گذشت، نکردم.

231- خدایا مرا ببخش که :  در تأمین مایحتاج ملاحظه همسایه را نکردم.

232- خدایا مرا ببخش که :  رفتار دیگران را به تمسخر گرفتم.

233- خدایا مرا ببخش که :  به حقوق دیگران تجاوز کردم.

234- خدایا مرا ببخش که :  در کسب نیازمندیها مطیع هوای نفس شدم.

235- خدایا مرا ببخش که :  در مصرف اموال عمومی مقیّد نبودم.

236- خدایا مرا ببخش که :  رعایت حقوق همسری نکردم.

237- خدایا مرا ببخش که :  به مسافرین و در راه ماندگان بی توجّه بودم.

238- خدایا مرا ببخش که :  انعام الهی را ناسپاسی کردم.

239- خدایا مرا ببخش که :  در شرکت با دیگران جانب عدالت نگه نداشتم.

240- خدایا مرا ببخش که :  چشم طمع به ناموس دیگران داشتم.

241- خدایا مرا ببخش که : خود را از دیگران در حقوق مادّی مستحق تر دانستم.

242- خدایا مرا ببخش که :  پرندگان و جانوران اهلی را به ستم راندم.

243- خدایا مرا ببخش که :  با رعایت نکردن بهداشت به نفس خود ستم کردم.

244- خدایا مرا ببخش که :  موجب ایجاد خسارت به دیگران شدم.

245- خدایا مرا ببخش که :  در آشتی و وصل مؤمنان همّت نکردم.

246- خدایا مرا ببخش که :  زندگی ام به خور و خواب دوران گذشت.

247- خدایا مرا ببخش که :  در عبادات خود برایت شریک قرار دادم.

248- خدایا مرا ببخش که :  دیده ام آلوده نگاه حرام شد.

249- خدایا مرا ببخش که :  معده ام آلوده غذای حرام شد.

250- خدایا مرا ببخش که :  عامل مصرف حرام برای دیگران شدم.

251- خدایا مرا ببخش که :  در حفظ انعام و برکاتت کوتاهی کردم.

252- خدایا مرا ببخش که :  در دفاع از مرزهای دین تو کاهل شدم.

253- خدایا مرا ببخش که :  در گرفتاری ها دل به غیر تو بستم.

254- خدایا مرا ببخش که :  بیت المال را به مصرف شخصی خود رساندم.

255- خدایا مرا ببخش که :  از گفتن دروغ شرم نکردم.

256- خدایا مرا ببخش که :  به بندگانت از سر خیانت افترا زدم.

257- خدایا مرا ببخش که :  در مجالس عمومی به تکبّر حاضر شدم.

258- خدایا مرا ببخش که :  با بی اعتنایی مؤمنان را حقیر شمردم.

259- خدایا مرا ببخش که :  آیات و نشانه های الهی را کوچک شمردم.

260- خدایا مرا ببخش که :  با غضبم به خود و دیگران ظلم کردم.

261- خدایا مرا ببخش که :  با حرص دنیا مانع از توجّه به تو شدم.

262- خدایا مرا ببخش که :  قلبم را از کدورت گناه تیره کردم.

263- خدایا مرا ببخش که :  ماه میهمانی بر تو میهمان نشدم.

264- خدایا مرا ببخش که :  روزه ام را آلوده غیر تو کردم.

265- خدایا مرا ببخش که :  از ذکر شب و سحر غافل ماندم.

266- خدایا مرا ببخش که :  در خوردن و آشامیدن ملاحظه غیر نکردم.

267- خدایا مرا ببخش که : در زندگی و کار دیگران دخالت بی جا کردم.

268- خدایا مرا ببخش که :  وابسته خود را از خود رنجاندم.

269- خدایا مرا ببخش که : غریب و بی پناه را از خود راندم.

270- خدایا مرا ببخش که : در فهم و درک مقام تو کوتاهی کردم.

271- خدایا مرا ببخش که :  از صفات جمال و جلال تو غافل شدم.

272- خدایا مرا ببخش که : تسبیح و ستایش من جاهلانه و حقیر بود.

273- خدایا مرا ببخش که :  از تدبّر در آفاق و انفس بی بهره بودم.

274- خدایا مرا ببخش که :  بنده ناآگاه و حقیر بودم.

275- خدایا مرا ببخش که :  بنده ای در خور شأن تو نبودم.

276- خدایا مرا ببخش که :  از این که عمری را به شک و تردید گذراندم.

277- خدایا مرا ببخش که :  به ندای تو لبیک نگفتم.

278- خدایا مرا ببخش که :  زبان شکر نعمات تو را نداشتم.

279- خدایا مرا ببخش که : در قضاوت طرف ظلم را گرفتم.

280- خدایا مرا ببخش که :  چشم ضعیف و ناتوان را گریان ساختم.

281- خدایا مرا ببخش که :  از رساندن روزی به نیازمندان دریغ کردم.

282- خدایا مرا ببخش که :  در توزیع حق عدالت نکردم.

283- خدایا مرا ببخش که :  به عیادت مریضان نرفتم.

284- خدایا مرا ببخش که : گرفتاری های دیگران عبرت من نشد.

285- خدایا مرا ببخش که :  از بذل روزی تو به بندگانت دریغ کردم.

286- خدایا مرا ببخش که :  عیب دیگران را پرده پوشی نکردم.

287- خدایا مرا ببخش که :  تقدّس نمایی کردم.

288- خدایا مرا ببخش که :  ادّعا کردم ولی محبّ واقعی تو نبودم.

289- خدایا مرا ببخش که : در کارهایم اخلاص نداشتم.

290- خدایا مرا ببخش که :  از خوف تو نگریستم.

291- خدایا مرا ببخش که : با گناهانم از شهدا و انبیاء آبرو بردم.

292- خدایا مرا ببخش که :  از روی جهل و نادانی مرتکب گناه شدم.

293- خدایا مرا ببخش که :  دین دیگران را بر گردن نهادم.

294- خدایا مرا ببخش که :  در حاجت خود به ناحق اسرار کردم.

295- خدایا مرا ببخش که :  سوءظن به دیگران داشتم.

296- خدایا مرا ببخش که :  به تو حسن ظن نداشتم.

297- خدایا مرا ببخش که :  ادّعای ایمان داشتم ولی وفاداری نکردم.

298- خدایا مرا ببخش که :  به خاطر دوری تو به کمال نرسیدم.

299- خدایا مرا ببخش که :  در وظایف دینی خود سهل انگاری کردم.

300- خدایا مرا ببخش که :  از فرامین تو سرکشی کردم.

وباز هم مرا ببخش ، صدها مرتبه دیگربرای هزاران کار کرده و نکرده که فقط تو غفار الذنوبی و تو الرحم الراحمینی!

بار الها! حاشا به کرمت اگر لطف و عنایت و حضور معرفتت را از من دریغ فرمایی و امیدم را ناامید گردانی!

خدایا! مگر تو پناه بی پناهان و چاره ساز بیچارگان و فریادرس درماندگان نیستی؟

مگر تو خدایی نیستی که درگاهت به روی هر کسی که هیچ دری به رویش باز نیست، باز است؟ پس  مرا ببخش که همه امیدم به لطف و کرم توست.

خدایا! من بنده ی تکوینی تو هستم به لطف خود مرابنده ی عقلی وشریعت خود قرارداد.

خدایا! من مشتاق ارتباط ومؤانست با تو هستم مرا در جوار محبت خود هم کلام کن.

خدایا ! مرا به بارگاه قدسی خود اجازت فرما تا سفره دل زندگی ام را بگشایم.

خدایا! تو را به مهربانی و شفقت شناخته ام، مرا در سایه عنایت خود مستفیض فرما.

خدایا! این تو بودی که در همه حال مرا از محنت و بیچارگی نجات دادی،پس به لطف خود سلامتی،آبرومندی،افتخار وسربلندی دنیا و آخرت را نصیبم کن.

آمین یا رب العالمین     

خوشه های ذکر موثر

در تفسیر تسبیحات  بعد از نماز

 منسوب به حضرت فاطمه زهرا(س)

 

همچنانکه هر لحظه ای از زمان و هر نقطه ای از مکان از ازل تا ابد بر هم منطبق نبوده و مثل هم نیستند

اذکار واوراد نیز به دلیل تغییرات مختصاتی و محتوایی هرگز مثل و منطبق بر هم نبوده و  سیر صعودی خود را طی کرده تا ذاکر را به مقصد اعلی خود برسانند.

اذکار عموماً و بعضی از آنها خصوصاً تولید کننده موجی هستند که قادر به جابجائی و تغییر مسیر در جریان هستی هستند.

 اگر ذکر واقعی که همان توجّه و فناشدن در هدف و هدایت در مسیر انرژی کائنات می باشد بدرستی انجام گردد امور به طور معجزه آسائی انجام و ذاکربطور حتم بهره مند می گردد.

هیچکدام از اذکاری که از ناحیه ذاکر بیان و ارائه میشود بر هم منطبق نبوده و هر کدام از آنها لایه ای جداگانه و دارای ارزشی مخصوص و مکمل هم هستند.

وقتی که می گوئی الله اکبر تو در واقع به بزرگی خدا اعتراف کرده ای بنوعی که بزرگتر از آن در ذهنت منصوّر نیست.

وقتی می گویی الحمد لله تو دامنه وسیع خوان نعمت الهی را درک و به داشتن خدای خود افتخار میکنی.

وقتی میگویی سبحان الله در مقام دفاع و حمایت، دامن پروردگار خودرا از هرعیب ونقصی مبرا واز مشرکان ومنحرفان در دین برایت میجویی.

 و در ذکر مذکور خود را در پناه او قرار میدهی و اعلام بی نیازی می کنی از آنچه تو را به طرف خود خوانده و در پی جلب نظرت شده است.

با هر ذکری از این اذکار پرده ای را از جلو دیدگان خود کنار میزنی و گامی به معبود نزدیک میشوی.

هربار اعلام حضوری قویتر از بار قبلی و سرشار از اخلاص و شوق رسیدن،گویا که سفره صداقت و اخلاص دلت را برای او که همه چیز توست پهن کرده ای وخاشعانه ابراز بندگی میکنی.

تو 34 مرتبه میگویی، الـلـه اکـــــبر

ودر هر مرتبه پیامی را بدین شرح اعلام میکنی که:

1- الله اکبر: خداوند بزرگتر از آن است که بنده ای چون مرا از در براند.

2- الله اکبر: خداوند بزرگتر از آن است که بر جوینده پناه بی توجّه باشد.

3- الله اکبر: خداوند بزرگتر از آن است که کسی را که دعوت می کند  نپذیرد.

4- الله اکبر: خداوند بزرگتر از آن است که پذیرفته شدگان درگهش را ناامید کند.

5- الله اکبر: خداوند بزرگتر از آن است که به خواسته های حقیرانه بندگان جواب ناچیز دهد.

6- الله اکبر: خداوند بزرگتر از آن است که بنده خود را به دلیل گناهان، کوچک و حقیر شمارد.

7- الله اکبر:خداوند بزرگتر از آن است موجبات شرمساری بنده خود را فراهم آورد.

8- الله اکبر: خداوند بزرگتر از آن است که بنده ای را نگران آینده خود قرار دهد.

9- الله اکبر: خداوند بزرگتر از آن است که دست دراز شده نیازمندی به سویش را نگیرد.

10- الله اکبر:خداوند بزرگتر از آن است که نسبت به بنده غافل خود بی توجّه و انوار هدایتش را دریغ کند.

11- الله اکبر: خداوند بزرگتر از آن است که عبادت کوچک بندگان را نادیده پندارد.

12- الله اکبر: خداوند بزرگتر از آن است که بنده خود را شرمنده سایر مخلوقات کند.

13- الله اکبر: خداوند بزرگتر از آن است که بنده خود را از رزق و معاش محروم نماید.

14- الله اکبر: خداوند بزرگتر از آن است که بنده خود را عریان و بی سرپناه ببیند.

15- الله اکبر: خداوند بزرگتر از آن است بنده ای را قبل از اینکه علمش دهد به جهلش مؤاخذه کند.

16- الله اکبر: خداوند بزرگتر از آن است چشم را فقط برای دیدن سطحی دیدنیهای عالم داده باشد.

17- الله اکبر: خداوند بزرگتر از آن است که گوش را فقط برای شنیدن سطحی شنیدنیهای عالم داده باشد.

18- الله اکبر: خداوند بزرگتر از آن است که عقل مرا بی سبب و برای روزمرّگی خلق کرده باشد.

19- الله اکبر: خداوند بزرگتر از آن است که مرا برای خوردن و آشامیدن خلق کرده باشد.

20- الله اکبر: خداوند بزرگتر از آن است که بیهوده موجودات عالم را مسخّر و در خدمت بندگان رام کرده باشد.

21- الله اکبر: خداوند بزرگتر از آن است که در خلقت آسمان و روز و شب تدبیری نداشته باشد.

22- الله اکبر: خداوند بزرگتر از آن است که نظام عالم را بی هدف خلق کرده باشد.

23- الله اکبر:خداوند بزرگتر از آن است که خدمات و زحمات نسلهای گذشته را بی اجر و پاسخ بگذارد.

24- الله اکبر:خداوند بزرگتر از آن است که حقّی ضایع و یا ظلمی را بر کسی روا دارد.

25- الله اکبر: خداوند بزرگتر از آن است که خواست بنده ای را در مسیر کمال او رد نماید.

26- الله اکبر:خداوند بزرگتر از آن است که در برخورداری بندگان خود اجحافی کند که همه بر سر حکمت است.

27- الله اکبر: خداوند بزرگتر از آن است که دلهای عاشقان را به معشوقشان نرساند.

28- خداوند بزرگتر از آن است که عزّت و بزرگی را از دارندگان آن جز به حکمت بگیرد.

29- الله اکبر:خداوند بزرگتر از آن است که شاهد رنج و ماتم دل زندگان، جز به حکمت باشد.

30- الله اکبر:خداوند بزرگتر از آن است که زندگی و تولّدم را بی انگیزه و هدف ایجاد کرده باشد.

31- الله اکبر:خداوند بزرگتر از آن است که مرگ و نبودنم در این دار فانی را بی دلیل وحکمت قرار دهد.

32- الله اکبر: خداوند بزرگتر از آن است که کسی را که از دامن خود رها نموده به خود راه ندهد.

33- الله اکبر: خداوند بزرگتر از آن است که دل شکسته بنده ای را که به امید زندگی کرده بدست نیاورد.

34- الله اکبر: خداوند بزرگتر از آن است که در ظرف محدود عقل آدمی تصوّر گردد.

تو 33 مرتبه میگویی، الـحـمـدالـلـه

ودر هر مرتبه پیامی را بدین شرح اعلام میکنی که:

1- الحمد لله: سپاس و ستایش خدائی را که من بنده اویم.

2- الحمد لله:  سپاس و ستایش خدائی را که مرا منّت نهاده و آفرید.

3- الحمد لله:  سپاس و ستایش خدائی را که آسمانها و زمین را برای آسایش من خلق کرد.

4- الحمد لله:  سپاس و ستایش خدائی را که اعضاء و جوارح کارآمد نصیبم کرد.

5- الحمد لله:  سپاس و ستایش خدائی را که رزق را به همراه مخلوق حواله و تضمین کرد.

6- الحمد لله:  سپاس و ستایش خدائی را که در تنوّع مخلوقات خود برایم راه تفکّر نشان داد.

7- الحمد لله:  سپاس و ستایش خدائی را که راه آسمانها و زمین را برای سیر آدمی باز گذاشت.

8- الحمد لله:  سپاس و ستایش خدائی را که همه موجودات عالم را برای برخورداری آدم رام کرد.

9- الحمد لله:  سپاس و ستایش خدائی را که مرا خلیفه خود در زمین گذاشت تا به آن افتخار کنم.

10- الحمد لله:  سپاس و ستایش خدائی را که پیامبران و ائمّه هدایت برایم فرستاد.

11- الحمد لله:  سپاس و ستایش خدائی را که برایم صحف مکتوب و هادیان مأمور فرستاد.

12- الحمد لله:  سپاس و ستایش خدائی را که بخشنده و مهربان است.

13- الحمد لله:   سپاس و ستایش خدائی را که درهم کوبنده ستمگران است.

14- الحمد لله:  سپاس و ستایش خدائی را که شایسته عبادت بندگان صالح است.

15- الحمد لله:  سپاس و ستایش خدائی را که سایه مهر او بر سراسر گیتی افکنده است.

16- الحمد لله:  سپاس و ستایش خدائی را که توان خدمتگزاری به خلق را به من عطا کرده است.

17- الحمد لله:  سپاس و ستایش خدائی را که امور خلق خود را به بنده ای چون من واگذار نموده است.

18- الحمد لله:  سپاس و ستایش خدائی را که استعداد فهم و استدلال مسائل روزگار را داده است.

19- الحمد لله:  سپاس و ستایش خدائی را که هر ذرّه ای از عالم را رهنمای هدایتم قرار داده است.

20- الحمد لله: سپاس و ستایش خدائی را که شب و روز را برای راحتی و رشد و تعالی من قرار داده است.

21- الحمد لله:  سپاس و ستایش خدائی را که قلب مرا نسبت به مخلوقات خود مهربان کرده است.

22- الحمد لله:  سپاس و ستایش خدائی را که جان مرا هدیه و ارزانی شناخت مقام خود خوانده است.

23- الحمد لله:  سپاس و ستایش خدائی را که برای هر مخلوقی جفت آن را قرار داد تا در کنار هم بیارامند.

24- الحمد لله:  سپاس و ستایش خدائی را که پدر و مادر را نسبت به فرزندان خود مهربان کرد.

25- الحمد لله:  سپاس و ستایش خدائی را که فرزندان را نسبت به پدر و مادر خود مطیع قرار داد.

26- الحمد لله:  سپاس و ستایش خدائی را که چرخه حیات را تولید کننده رزق مخلوق قرار داد.

27- الحمد لله:  سپاس و ستایش خدائی را که توفیق پیشرفت و بهره مندی از مواهب را به ما داد.

28- الحمد لله: سپاس و ستایش خدائی را که برایمان علم را بر جهل، توانائی را بر ناتوانی و روشنائی را بر تاریکی مقدّم داشت.

29- الحمد لله:  سپاس و ستایش خدائی را که زن و مرد را تسکین و انیس همدیگر قرار داد.

30- الحمد لله:  سپاس و ستایش خدائی را که آب را مایه حیات و سرزندگی ما قرار داد.

31- الحمد لله:  سپاس و ستایش خدائی را که خاک و زمین را منشأ روزی بندگان گذاشت.

32- الحمد لله:  سپاس و ستایش خدائی را که خورشید را منبع انرژی و توان انسان قرار داد.

33- الحمد لله:  سپاس و ستایش خدائی را که اعماق زمین و آسمان را سرشار از اسرار خود آفرید.

 

 

تو 33 مرتبه میگویی، سبـحـان الـلـه

ودر هر مرتبه پیامی را بدین شرح اعلام میکنی که:

1- سبحان الله: پاک و منزّه است خدای عالم از حد وحدودی که در ذهن آید.

2- سبحان الله:  پاک و منزّه است خدای عالم که نیازمند عبادت من باشد.

3- سبحان الله:  پاک و منزّه است خدای من از هر عیب و آلودگی.

5- سبحان الله:  پاک و منزّه است خدای من از نیاز به غیر در معاش و اداره دنیا.

6- سبحان الله: پاک و منزّه است خدای من از اینکه مظلوم و یا ظالم انگاشته شود.

7- سبحان الله:  پاک و منزّه است خدای من از اینکه بی خبر از جزئی ترین اتّفاق در عالم باشد.

8- سبحان الله:  پاک و منزّه است خدای من از اینکه بندگان خد را به تمسخر گرفته و یا عملشان را کوچک شمارد.

9- سبحان الله:  پاک و منزّه است خدای من از اینکه در آفرینش خود موجودی عبث آفریده باشد.

10- سبحان الله:  پاک و منزّه است خدای من از اینکه در بین مخلوقات خود جز به عدالت حکم کند.

11- سبحان الله:  پاک و منزّه است خدای من از اینکه در آفرینش خود محتاج شریک و همکاری باشد.

12- سبحان الله:  پاک و منزّه است خدای من از اینکه موجودی را قبل از تأمین رزقش خلق کند.

13- سبحان الله:پاک و منزّه است خدای من از اینکه راههای آسمان و زمین را به بندگان لایق ننماید.

14- سبحان الله: پاک و منزّه است خدای من از اینکه درخلقت موجودات نقص و کمبودی گذاشته باشد.

15- سبحان الله:  پاک و منزّه است خدای من از اینکه یاور ظالمان باشد.

16- سبحان الله:  پاک و منزّه است خدای من از اینکه در نزول رحمت خود بی حکمت باشد.

17- سبحان الله:  پاک و منزّه است خدای من از اینکه بر کوچکترین ذرّه حیات آگاه نباشد.

18- سبحان الله:  پاک و منزّه است خدای من از اینکه عبادت عالمان را بر عبادت جاهلان برتری ندهد.

19- سبحان الله:  پاک و منزّه است خدای من از اینکه از راز درون و نیّت انسانها آگاه نباشد.

20- سبحان الله:  پاک و منزّه است خدای من از اینکه روزی بندگان ضعیف خود را به ستم قطع نماید.

21- سبحان الله: پاک و منزّه است خدای من از اینکه در هر زمانی، زمین را از حجت خود خالی گذارد.

22- سبحان الله:پاک و منزّه است خدای من از اینکه بندگان خود راجز به واجدین صلاحیّت مقام بخشد.

23- سبحان الله: پاک و منزّه است خدای من از اینکه دردی را بی درمان گذارد.

24- سبحان الله: پاک و منزّه است خدای من از اینکه به بندگان مرگی را بی حکمت و حیاتی را بی علّت عطا کند.

25- سبحان الله:  پاک و منزّه خدای من از اینکه راز بندگان خود را به دیگران فاش کند.

26- سبحان الله:  پاک و منزّه است خدای من از اینکه شرایط رشد و تعالی را از کسی دریغ کند.

27- سبحان الله:پاک ومنزه است خدای من از اینکه بنده ای را جز به اندازه جرم انجام شده مجازات   نماید.

28- سبحان الله:  پاک و منزّه است خدای من از اینکه به آنچه در قرآن وعده آن آمده بی وفا باشد.

29- سبحان الله:  پاک و منزّه است خدای من از اینکه شفاعت بزرگان معصوم را نادیده بگیرد.

30- سبحان الله:  پاک و منزّه است خدای من از اینکه بنده ای را از زیر چتر حمایتش خارج نماید.

31- سبحان الله: پاک و منزّه است خدای من از اینکه در ظرف عقل و فهم محدود بندگان تصوّر شود.

32- سبحان الله:  پاک و منزه است خدای من از اینکه هستی خود را از وجود مخلوق زایل کند.

33- سبحان الله: پاک و منزّه است خدای من از اینکه جز به اراده او ذرّه ای اعلام حیات نماید.