خاطرات شیرین
خاطرات شیرین
عشوه های پنهانت سوز زخم جان من
تیر چشم میگونت راه وصل آن من
روز و شب زدلتنگی همچو عاشقی زارم
برده رنج تنهایی طا قت و امان من
از کمان ابرویت لشکری قـوی در گـل
دیدن جمال تو گشته آب ونان من
طره چون فرو ریزی روی چهره ات ای گل
مست و بی قرار افتد مرغ گل ستان من
با لب شکر خندت خاطـرات شیریـنی
دارم و نهان گشته در لب و زبان من
گر که گوشه چشمی سوی عاشقان داری
از جهان جان بیرون می رود جهان من
تاب تار مژگانت چون به زه نهـد تیری
محرمانه می خندد قلب وروح وجان من
سیدا مشو غافل از کنار و گوش یار
بر ملا شـود آنجـا پرده نهــان مـن
       + نوشته شده در بیست و پنجم تیر ۱۳۹۸ ساعت  توسط سید محمد شجاعی - معمار وآرشیتکت
        | 
       
   
 سید محمد شجاعی (سید پردیس)
	     سید محمد شجاعی (سید پردیس)