شور و مستی(از دیوان اشعار) پردیس نامه سید
شور و مستی
تا که کویر، منشأ فیض و ثمر شود
فلاّحِ عرصه، کافر و خونین جگر شود
دردی است درد عشق که اندر علاج آن
هر چندکه، سعی بیش نمایی بتر شود!
چرخ فلک ز خوب و بدش جمله بگذرد
بی روی دوست، عمر و زمان کِی به سر شود
ترسم ز آه دل چو به محراب می رسد
ابلیس، غمزه آرد و او بی اثر شود
حاشا به لطف یار که در عرصه نجات
ما را ز در براند و یار دگر شود
تخم نکشته را به کجا حاصل آیدش !؟
بی مایه نان طلب کنی، آخر مگر شود؟!
آن را که وصل عالم اُنسش مراد شد
در صدر و منتهی بیشیند، قّدّر شود
بر طاقِ عرش با خط رعنا نوشته اند
هر کس نگشته عاشق و بیدل، بدر شود
شهدی به کام غیر مسلمان نمی رسد
گر پادشاه مُلک و شّهِ بحر و بر شود
از آن که دل به ضرب ستم بشکند، مگو
هر کس، که حق سبک شمرد، بد گُهَر شود
سیِّد: ز شور و مستی به خلقِ خدا مخند
بس خنده ها، که موجب بیم و خطر شود
+ نوشته شده در هشتم شهریور ۱۳۸۸ ساعت توسط سید محمد شجاعی - معمار وآرشیتکت
|
سید محمد شجاعی (سید پردیس)