ميدان جهاد - مشهد مقدس+(غزلِ خداحافظي يِ ميدان جهاد)+در حاشيه نشست هم انديشان
در بي اعلام تخريب و جمع آوري بناي يادبود جهادگران
از ميدان جهاد - مشهد مقدس
كُسوفِ فجر 88
خواهم، سرودِ غم بسُرايم در اين نَهاد
مرثيّه يِ نَمادِ پُرآوازه يِ جهاد
باري بهوش! شهپرِ سيمرغِ كوهِ عشق شد
شدمقصد و نشانه يِ صيّادِ بي سواد
گويند ، ابرِ تيره پريشان كند سپهر!
لطف خدا ز صاحبِ اين خانه كَم مباد
روشندلانِ عرصه يِ پيكار و همدلي
خلوت گُزيده گانِ در اين خيمه و عِماد
اي لشكر جهادي - خداحافظي كنيد!؟
با يادگارِ خونِ شهيدان اين نهاد
او معني يِ نهفته ي جان هاي عاشق است
در پيكرِ نَحيف و تنِ خسته يِ جَماد
آن شور كه اندر آتشِ عشق و شرَر دمد
نِي سرد مي شود و نه حيران به دست باد!
گيرم كه دفن گردد و محوِ اثر شود!؟
آلاله هايِ سرخ برويند از آن مواد!
روح تلاش و توسعه نالان و درد مند!
بيداد مي شود به تنِ اهلِ دل به، داد!؟
ايّام فجر و مرثيه يِ دين و انقلاب؟!
روحِ بلندِ سيّد و سالار باد، شاد!!
حَك مي كنيم بر در و ديوار مضجَعَش:
اين است قتلگاه جفا پيشه يِ عِناد!؟
بويِ فراق مي شنوم از نسيمِ شهر!
آن مشت هاي مِهر و گِرِه خورده ياد، ياد !!
فرزندِ انقلابِ جهان ذِبح مي شود!
آيا بود كسي كه كند ياري جهاد؟؟!
ما زنده ايم، زنده تر از اصل زندگي
با شاهدانِ عرصه و مردان نيك و راد
سيّد كُسوفِ فجر به پايان رسد و باز
صدها ستاره مي جَهَد از جانِ اين نَماد
******************************
در حاشيه نشست هم انديشان
اهل قلم
**********************
سال هاست وقتي كه به انگيزه تكريم قلم و اهل قلم، مجلسي ترتيب داده مي شود
و سخنراني را بر كرسي وعظ و مبالغه مي گمارند سوره ي مباركه ي قلم و آيه نوراني ي:
((ن والقلم و مايسطرون))
را زيور آن مي كنند.اگر چه نفس عمل حق مسلم ماجراست و ليكن حيفم مي آيد كه
حقيقت تلخ خفته در اين موضوع چشم نواز وليكن دل آزار را نگويم.
قسم به قلم و هر آن چه مي نويسد.
معناي خلاصه و در حين حال جامعي است كه اهل قلم را بر قدرشناسي قلم و نوشتار
حاصل از او متمركز مي كند در اين فضاي معنايي گويا فاصله اي بين قلم و نويسنده
احساس مي شود و حريمي منعقد است كه مي توان بين آن ها واسطه امر ونهي شد!
اگر چنين فرضيه اي را بپذيريم بايستي قلم را منشأ افعالي بروز محصول يا نوشتاري بدانيم
كه به نويسنده منسوب شده است و در اين مجال جايي براي ارزيابي انسان به ما هوانسان نيست.
اين در حالي است كه در نتايج ارزيابي مفاهيم هر نوشتار،
اين نويسنده است كه در موضع پاسخگويي به هر آن چه نوشته است قرار مي گيرد نه قلم!
انسان خداوندگاري است كه با تفويض امر پروردگار خود به خلاقيت جوهر و ارزش نهادن
به مصاديق از طريق مفاهيم گفتاري و نوشتاري به رشد و تربيت روح و روان
هم نوعان خود همت مي نمايند.
نويسنده و اهل قلم ، از آن جهت قابل تكريم مي شود كه او همكار خداوند است.
قسم به قلم و هر آن چه مي نويسد يعني قسم به انديشه الهي كه
در وجود نويسنده به لطف و كرم خاص گذاشتيم تا امر ما را به انجام برساند
و همچنان كه انجام امر و خلاقيت خداوند براي همگان قابل درك نيست
محتواي قلم نويسنده هم ممكن است با داشته هاي ذهني خواننده قابل مطابقت و هماهنگ نباشد.
لذا آنگاه كه شخصي بر اساس انديشه هاي شخصي به مقابله با مايدرك خود از مطلبي برمي خيزد،
تداعي همان صحنه اي است كه
انسان در خلقت بعضي از موجودات و يا بروز بعضي حوادث و غيره در قبال خداوند
به مقابله و يا حداقل سؤال و جواب مي پردازد كه صد البته
اين همان شروع رشد و فهم و تعالي بشر است
مشروط به اين كه با آلودگي هاي اخلاقي قرين نشده باشد.
در زنجيره مطالب نويسنده جاي تفكيك و دسته بندي نيست.
اين عمل حاصل درك و مقابله خواننده در موجوديت منطقي خويش است.
ما در جهان هستي با هر آن چه با وجودمان سازگاري دارد زندگي مي كنيم
و بقيه را بي اعتنا و خارج از اولويت مي دانيم تا به مرور ،
صلاحيت بهره مندي از آن ها را برخوردار شويم.
پس مي توان گفت:
آن چه از نوشته هاي اهل قلم به مذاقمان سازگار نيست دليل رد و تكفير نويسنده نيست،
بلكه عدم هماهنگي و نبود قدرت ورود به حيطه درك اوست كه ممكن است متفاوت از ما باشد.
تفاوت و تغيير، اساس تحول و رشد جهان و جامعه خلقتي بشر است،
لذا آنگاه كه خود را در فراسوي ملكوتي اين عظمت الهي حس كرده و با ايمان به پروردگار
در حسن خلقت او بر همگان نگاه كنيم بسي روشن ومبرهن است كه چشمه هاي بصيرت و آگاهي
از وجودمان سرازير و در سايه سار پرنعمت آن ، خلقي آسايش خواهند داشت.
لذا هم انديشي يعني مشاركت در درك كامل و فراخواني انوار جهت ايجاد منبعي فروزان
براي هدايت جامعه اي كه وظيفه بندگي آن به دوش انسانها نهاده شده است.
اهل قلم همان انوار الهي هستند كه بايستي براي بهره مندي از آن ها شاكر بود كه:
شكر نعمت .نعمتت افزون كند
كفر، نعمت از كفت بيرون كند.
سید محمد شجاعی (سید پردیس)