آتش و خاکستر

 

********

در ستیغ کوه می جویم ترا

ای گلاب روح می بویم ترا

 

خسته ام من خسته از دلواپسی

می سرایم شعر و می گویم ترا

 

جای جای این دمن آواز توست

در دل هر ذره می جویم ترا

 

رفتی و هرگز نرفتی از نظر

در مزار دیده می مویم ترا

 

راز عشقت را چو گوهر حافظم

در طریق عشق می پویم ترا

 

در کنار کوثر چشمان تو

مینوازم روح و می شویم ترا

 

در مسیر عشق با قدیسیان

طاق عرش و باغ مینویم ترا

 

عمر سید ،آتش و خاکستر است

با اشارت راز می گویم ترا