آتش و خاکستر
آتش و خاکستر
********
در ستیغ کوه می جویم ترا
ای گلاب روح می بویم ترا
خسته ام من خسته از دلواپسی
می سرایم شعر و می گویم ترا
جای جای این دمن آواز توست
در دل هر ذره می جویم ترا
رفتی و هرگز نرفتی از نظر
در مزار دیده می مویم ترا
راز عشقت را چو گوهر حافظم
در طریق عشق می پویم ترا
در کنار کوثر چشمان تو
مینوازم روح و می شویم ترا
در مسیر عشق با قدیسیان
طاق عرش و باغ مینویم ترا
عمر سید ،آتش و خاکستر است
با اشارت راز می گویم ترا
+ نوشته شده در بیست و چهارم شهریور ۱۳۸۸ ساعت توسط سید محمد شجاعی - معمار وآرشیتکت
|
سید محمد شجاعی (سید پردیس)