نکات مدیریتی!!!!!!!!!!

يك پيرمرد بازنشسته، خانه جديدي در نزديكي يك دبيرستان خريد.

 يكي دو هفته اول همه چيز به خوبي و در آرامش پيش ميرفت تا اين كه

 مدرسه ها باز شد. در اولين روز

 مدرسه، پس از تعطيلي كلاس‌ها سه تا پسر بچه در خيابان راه افتادند

و در حالي كه بلند، بلند با هم حرف مي

 زدند، هر چيزي را كه در خيابان افتاده بود شوت مي‌كردند و سر و صداي عجيبي راه انداختند.

 اين كار هر روز

 تكرار مي شد و آسايش پيرمرد كاملاً مختل شده بود. اين بود كه

 تصميم گرفت كاري بكند.

روز بعد كه مدرسه تعطيل شد، دنبال بچه ها رفت و آنها را صدا كرد و به آنها گفت:

«بچه ها شما خيلي بامزه

 هستيد و من از اين كه مي‌بينم شما اينقدر نشاط جواني داريد خيلي خوشحالم.

 من هم كه به سن شما بودم

 همين كار را مي‌كردم. حالا مي خواهم لطفي در حق من بكنيد. من روزي 1000 تومن به

هر كدام از شما مي دهم كه

 بياييد اينجا، و همين كارها را بكنيد.» بچه ها خوشحال شدند و به كارشان ادامه دادند.

 تا آن كه چند روز بعد، پيرمرد

 دوباره به سراغشان آمد و گفت: « ببينيد بچه ها متأسفانه در محاسبه حقوق

بازنشستگي من اشتباه شده و

من نمي‌تونم روزي 100 تومن بيشتر بهتون بدم. از نظر شما اشكالي نداره؟

بچه ها گفتند: « 100 تومن؟ اگه فكر مي‌كني ما به خاطر روزي فقط 100 تومن حاضريم

 اينهمه بطري نوشابه و

 چيزهاي ديگه رو شوت كنيم، كور خوندي. ما نيستيم

و از آن پس پيرمرد با آرامش در خانه جديدش به زندگي ادامه داد.

شما چه تفسير مديريتي يا سازماني از اين حكايت داريد؟

 

******************************

يه کلاغ و يه خرس سوار هواپيما بودن کلاغه سفارش چايي ميده چايي

رو که ميارن يه کميشو ميخوره باقيشو مي پاشه به مهموندار

 
مهموندار ميگه چرا اين کارو کردي؟


کلاغه ميگه دلم خواست پررو بازيه ديگه ،پررو بازي! چند دقيقه ميگذره باز کلاغه سفارش

نوشيدني ميده ٬باز يه کميشو ميخوره باقيشو ميپاشه به مهموندار


مهموندار ميگه : چرا اين کارو کردي؟


کلاغه ميگه دلم خواست پررو بازيه ديگه ،پررو بازي !


بعد از چند دقيقه کلاغه چرتش ميگيره

 
خرسه که اينو ميبينه به سرش ميزنه که اونم يه خورده تفريح کنه ...

 
، مهموندارو صدا ميکنه ميگه يه قهوه براش بيارن


قهوه رو که ميارن يه کميشو ميخوره باقيشو ميپاشه به مهموندار ، مهموندار ميگه چرا اين کارو کردي؟

 
خرسه ميگه دلم خواست پررو بازيه ديگه ،پررو بازي


اينو که ميگه يهو همه مهموندارا ميريزن سرش و کشون کشون تا دم در هواپيما ميبرن که

 
بندازنش بيرون خرسه که اينو ميبينه شروع به داد و فرياد ميکنه


کلاغه که بيدار شده بوده بهش ميگه: آخه خرس گنده تو که بال نداري مگه

 
مجبوري پررو بازي دربياري!!!!!!!!

نکته مدیریتی : قبل ازتقلید از دیگران منابع خود را به دقت ارزیابی کنید