<< معماری آینده و توجه به وجوه غیر فیزیکی انسان >>

خاستگاه معماری دراندیشه معمارمسلمان و

تبیین وجوه غیر فیزیکی انسان در معماری آینده ایران

(عنوان مقاله ارسالی ایتجانب به کنفرانس معماری آینده 26 و27 اردیبهشت 92 ساری)

جوامع سنتی و کهنی که اساسا ایجادکننده و یا میراث دار تمدن های بشری هستند همیشه حامل اسراری قابل توجه  اند. گر چه اصل فاصله و گذر زمان هر پدیده ای را دیدنی و جالب توجه می کند لیکن از آن جا که شرط شناخت هر چیزی برگشت به اصل هویت و خاستگاه آن است، تلاش برای وصف و بیان خاستگاه مذکور تلاشی بی فایده نخواهد بود.بی تردیدجدال پیوسته بر سر هویت نیز نشان از حقیقتی دارد که در مفهوم آن است. اگر چه خاستگاه، یک اصطلاح فلسفی است لیکن واژه ای است که نظریه پردازان معماری از آن به وفور یاد می کنند.پر واضح است وقتی که اساس و فلسفه ایجادی یک بنا مبتنی بر اصول و معیارهای فلسفی و منطقی است بررسی و توجه به خاستگاه یا همان کیستی و چیستی پدیده معماری خالی از لطف نیست.این واژه در روش های پدیدارشناسی قابل بسط ومطالعه است. در اینجا بر آنیم تا با بررسی اندیشمندانه سلوک معماران ایرانی به رمزگشایی شخصیتی معماران ایرانی و بیان درون مایه هایی بپردازد که حضورشان به خلق بدیع تابلوهایی از فرهنگ و هنر این مرز و بوم انجامیده و توجه همگان از اقصی نقاط جهان را به این گهواره تمدن جلب نموده است.

که این رشته گسسته را، گرهی باید    بر تیر از کمان نرسته، زهی باید[1]

کلمات کلیدی: معمار،ایرانی، خاستگاه، هویت، سلوک، پدیدارشناسی

مقدمه

اولین بررسی های پدیدارشناسانه و خاستگاهی آثار معماری به فیلسوفانی چون لامبرت[2]، هردر[3] کانت،فیخته[4] وهگل می رسد و بعدا ادموندهوسرل بود که کنکاش فلسفی خود بر آثار در حوزه، قصدیت[5]، بسوی خودچیزها[6]تقلیل[7]تعلیق[8] ،افق [9] و زیست و جهان را به کار عملی تبدیل کرده، تاثیرگذارترین فردبراین تفکر فلسفی، ویا پدر آن در قرن بیستم نامیده شد.

  گرچه بررسی های خاستگاهی درعرصه نظر و عمل معماری رابطه متقابل و رفت و برگشتی دارند لیکن آن جا که جریان فلسفی این حرکت از مبانی نظری و درون مایه های معمار می گذرد به کمال خود رسیده و در لایه ای مجدد و متعدد تکرار می شود تااین که درنقطه ابتداوانتها به اوج رسیده وحجمی یادمانی ایجاد می کند.

  در این مقاله به وجوه برجسته وانعکاس آیینه وار ویژگی های شخصیتی معمار در آثار معماری ایرانی اشاره شده و منشا پدیداری و خاستگاه اثر مستقیما در کمالات انسانی معماری جستجو شده است. همچنین ارتباط هویت یا بیان، خیال و بالاخره جهان بینی معمار و جامعه ای که معمار در آن زندگی می کند حقیقت مهمی است که به مجادلات مربوط به آن، معنایی جدید می دهد.دغدغه های معمار ایرانی نسبت به ایجاد جریان هدایت الهی نوع بشر از طریق خلق آثاری واقع گرا و عملکردی در بناهای به جامانده واضح است.

  امروزه ابزار انگاری بناها و ایجاد سبک های خودبراندازانه و سلطه ی احساس بر عقل و فراموشی گنجینه معماری نیاکان این سرزمین، خطری است که ما را به گمراهی برده و به محرومیت از لطف رب می رساند.

تبیین وجوه غیر فیزیکی انسان در معماری- حضور اندیشه در فضای معماری و پیوند با روح کالبدی بنا برای تسخیر اسرار و برخورداری از اوج هدف درآفرینش اساس ضرورت وجوه غیر فیزیکی انسان در معماری آینده است. هماهنگی وانطباق به معنی تسلیم و رضایت با مجموعه هستی در جهت تامین آسایش و آرامش، یکی دیگر از محسنات حضور اندیشه انسانی در ساختار مادی یک بناست.

  معمار کامل و یگانه که خالق ماده و معنی است اساس هستی را بر وحدت و یکپارچگی بنا نهاد تا در پیوند ذرات مقدس پیوستگی ارباب و بنده را به اوج رسانده و هنری ماندگار و" احسن فی تقویم[10]" به خلق خودارزانی دارد.

  معماری آینده بایستی به آینده انسانیت انسان پیوند خورد تا در مسیر تکاملی خود حقیقت آیه "انا لله و انا الیه راجعون[11]" را تفسیر عملی کرده باشد. معماری در گذر زمان آبشخور علوم و تمدن ها و تحرک های بشری بوده و سرنوشت اقوام و ملل را در هویت های آرمانی و ماهیت غیرفیزیکی خود آینده نگری کرده است. آن جا که از سنگ و چوب و مواد گرفته تا فضا و اقلیم و علم و تکنولوژی به مدد انسان آمده و در خدمت حضور و بندگی اش قرار گرفته تا حافظ کرامت روح قدسی او باشد و نهایت التفات حق تعالی به حقیقتی است که بشر دلیل خلقت خود را در آن باز می یابد.

  در یک بررسی حق جویانه و گذر در هزارتوی معماری معاصر با هدف کنکاش برای رسیدن به راه کاری منطقی در جهت رشد و بازیابی جایگاه رفیع انسانی که خلقت وامدار حضور معنوی اوست می توان به عوامل و موانع متعددی از اثربخشی وجوه غیرفیزیکی معمارانی پی برد که بذر چیستی و ماهیت بر زندگی پاشیده و یا متاسفانه نهال بزرگی و عزت خلقی را خشکانده اند.

  معماری و معمار اصیل ایرانی مکتب هنری برجسته ای است که پایه گذاری کالبد و فیزیک کار خود را بر مراتب کمال انسانی تراز نموده وهمراه با مواد و مصالح و ساختار بر سجاده هنرش در حضور استاد کریم و معمار حکیم پیشانی عبودیت بر خاک می ساید. او با بهره گیری از هر نعمتی در اوج، سمت و سوی حرفه ای خود را متوجه روح متعالی انسان کرده و او را به سفره برکت و برخورداری نعیم، دعوت می نماید.

  آن چه در بناهای معماری و نظریات مهندسی و مبانی منسوب به این هنرخودنمایی می کند روح بزرگ انسانی است که با انبوهی از مواد پیوند خورده است تا با حضوری یکپارچه، عظمت وجاودانگی و در عین حال اقتدار و شرف معمار ایرانی را با فروتنی خداپسندانه به اثبات برساند.

  روح حاکم بر معماری ایرانی نشان از هویتی شگرف و اندیشه ای والاداردکه حرکت در فضای آن پالایش روح و آرامش روان را در پی دارد. این همه نشان از بی نشان هایی است که برای درک عامه بشر سرمایه معرفتی طلب می کند. اساس ورود، حرکت و استقرار، درک و ترک در معماری ایرانی چنان ظریف و ماهرانه تبیین گردیده که گویا عناصر و اجزاء مواد هر کدام راهنما و معلمی فراروی کاربرِ آن فضاست. گر چه هماهنگی ساختارهای معماری با زیربنای زندگی اجتماعی، موضوعی است که شرایط رشد و تکامل و آسایش محیطی را به دنبال دارد ولی جوهر اندیشه و معرفت است که دوام این ساختارها را به ارزشی ماندگار تبدیل کرده و تحولات درون را به فرصتی برای تقویت و حفظ سرمایه های انسانی سوق می دهد. آن گاه که معمار متعبد خود را در حضور قدرت هوشمند کائنات دیده و ارتباط جوهری ذات خلقت را در درون خود برقرار می کند نیروی لایزال آفرینش به استمداد او آمده و آثار اعجازگونه ای را به منصه ظهور می رساند.

  اکنون تاثیر جان افزا و روح پرور یک بنای معماری ایرانی از باغ و مسجد و مدرسه گرفته تا کوشک و منزل ، کاروانسرا،حمام و آب انبار و نمادهایی همچون بادگیر و گنبد و ایوان و مناره،همه و همه پیرروشن ضمیری را مانند که در همجواری آن ها انسان به اوج شکوه انسانی می رسد. وقتی مواد و عناصر در دستان معمار هوشمند و هماهنگ با جریان هدایت الهی، تبدیل به امکان وصل و تقرب می گردد انحراف از این معیار گناهی بزرگ و نابخشودنی است. شاید بتوان گفت هنر ومعماری پرشکوه ایرانی،  تنها هنری است که فهم و تفسیر آن نیازمند سلوک ومنش انسانی و درون مایه ی معنوی است.

  آن چه مسلم است این گوهر نهفته در متن و نقوش برجسته از حجم در دل عناصر به کار رفته و بنای معماری ایرانی مدیون کرامت و عزت معمار رقیق القلب و زیباپسندی است که بود و نبود خود را به پیشگاه حقیقت تقدیم نموده و فانی فی الله گردیده است.

در کمتر اثری می توان نام معمار و یا عوامل ساخت را مشاهده کرد که اگر هم کتیبه ی جزیی در کنجی پیدا شود نشان از بی رغبتی به جلب توجه در آن آشکار است.

تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز

   معمار اصیل ایرانی حرفه و تکنیک خود را مدیون سیر و سلوکی است که او را به خلاقیت معنوی رسانده است لذا آموزش و انتقال به نسل بعدی را از وظایف خود می داند و تلاش برای کسب بهره های معنوی و تقید به انتقال این همه، به نسلی دیگر از جمله رازهای سر به مهر معمارانی بوده است که امروز یادشان پرورنده روح و جان بازدیدکنندگان و بهره برداران از آثار آنهاست.

   اقتدار فکر واراده و حس خوب بندگی، معمار ایرانی را از کثرت و تعدد انگیزه های زیبایی شناسانه به وحدت و تمرکز بنایی می کشاند که روح الهی در آن جلوه گر است و انسان به ماهو - انسان را در پیشگاه ربوبی خود به سجده می کشاند تا در این تواضع مقدس از مراحل تقرب سربلند درآید. بدیهی است رسیدن به مقصد و ساحل امن الهی هدف نهایی اوست. اندیشه معمار ایرانی مردم واری و پرهیز از بیهودگی هایی است که نوع بشر در اثر کوته بینی های اجتماعی اسیر و مبتلای آن است. صرفه جویی و در عین حال مرغوبیت و بومی نگری اساس ایده های معمارانه اوست.

   و اما آن چه درعرصه ساخت و ساز امروز مشهود است گویا اریکه ای است که به دست نااهلی افتاده و به تاراج رفته باشد. بیان معماری بنا ها حاکی از دردهای نهفته و آرزوهای پنهان معماری است که یا اسیر جاه طلبی های مالک بوده و یا در قالب نیازهای شخصی و درونی خود محدود شده است. ظهور سبک های متکی بر مبناهای ضعیف وسطحی، با هدف تخریب وتمسخر وجلوه های دنیا مدارانه ،که اکثر آنها عمر کوتاهی هم دارند در مقابل بناهایی اصیل ومعمارانه که حامل فرهنگ نسل ها هنر وتمدن است چیزی جز تحقیر ودهن کجی ودر حقیقت کودتایی فر هنگ بر انداز از سبک اصیل معماری ایرانی نیست.پر واضح است که آنچه در جلو دیدگان ما و غالب ساختما ن هایی که قارچ گونه بایک رعد وبرق اقتصادی سر از جای جای این سر زمین بلند براورده ودر یک موج برگشتی سر به تیره تراب می گذارند،وجوه معنوی معماران واندیشه آبادگران روح وتمدن بشری نبوده که اگر چنین بود، هرگز حضورشان چهره شهرها را مغشوش وآرامش زندگی را دچار بحران نمی کرد.

   در یک گشت وگذار عارفانه  ولطیف بر معابر بافت های کهن شهرهایی همچون  اصفهان یزد کاشان وشهرهای حاشیه کویر تا شمال وجنوب وشرق وغرب کشورمان وهمچنین منازل وبناهایی چون بازارها ومساجد ،آب انبارها وقنوات کاروان سراها وکوشک ها و باغ ها .. گویی  که چون حکیمی فاضل با انسان به مراوده وسخن بر می خیزند، در مقابل، در بناهایی که با سبک های نا مانوس وجدید خودنمایی می کنند پی به حقیقتی می بریدکه مقصوداصلی این مقال است.

  وقتی وجوه غیر فیزیکی انسان تحت تاثیر خواص مادی وخواسته های نفسانی واخلاق غیر بشری قرار بگیرد چه انتظاری می توان از نتیجه عملکرد آن انسان داشت که: از کوزه همان برون تراود که در اوست!

بررسی معماری ایرانی و وجوه غیر فیزیکی آن- در این نوشتار سعی بر آن شده است تا ضمن ترسیم مختصری از وضعیت فعلی معماری ایران به ریشه های هویتی معماری سنتی کشورمان که میراث گرانبهای گذشتگان هنرمند این مرز وبوم است اشاره شده و مبانی گوشه ای از ارزش های حاکم بر فضاهای مسکونی این معماری به رشته تحریر در آورده شود.

   با بیان خلاصه ای از تعریف و جایگاه علمی و هنری آن، موضوع را با طرح سؤالاتی پیگیری می نماییم که: به راستی معماری چیست؟ واز کجاآغازشد؟ رسالت معماری چیست ؟ وبه کجا می رود ؟

   معماری عبارت است از علم وهنر شکل دهی به فضای زیست انسان. به عبارت دیگر معماری بوجود آورنده فضایی است که انسان را از نیروهای طبیعی مصون می دارد وافعال زندگی اجتماعی او را در بر گرفته و به نیازهای مادّی و معنوی او پاسخ می دهد. معماری ساختن با محتوا، و تلفیقی از علم، فنّ وهنراست. مجموعه عالم نمونه ای از یک معماری با محتوا و باانگیزه توسط معماری حکیم و بابصیرت است. بر خلاف تعبیر عموم از معماری که به صورت ظاهری بناها توجه دارند، یکی از نکات درستی  که امروزه می توان در معماری به آن اشاره کرد آن است که در معماری باید به فضاهای داخلی توجه نمود0 به عبارت دیگر آن ساختمانی موفّق است که فضای داخلی آن ما را به خود جلب کرده واز لحاظ معنوی بر ما اثر مطلوب گذارد و ساختمانی ناموفّق است که فضاهای آن مارا خسته کرده واز خود براند.

  در نتیجه اگر بگوییم فضای داخلی جوهرواصل معماری است بدان معنی نیست

که ارزش یک معماری تنها در وجود ارزش فضایی آن نهفته است. زیرا هرساختمانی مجموعه ای از ارزش های مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، فنی ، کاربردی، تزیینی وفضایی است وموفقیت یک ساختمان حاصل تلفیق و ترکیب درست و به جای تمام این عوامل است به عبارت دیگر ضوابط ومعیارهای طرّاحی وساخت این فضاها در مفاهیم اجتماعی اقتصادی سیاسی فنّی واقلیمی نهفته است. زیرا فضای معماری نیز باید پیوند خود را با فرهنگ، حقایق اجتماعی ونیازهای مادی ومعنوی جامعه خود حفظ نماید. با ذکر این مقدمه به سراغ موضوع اصلی می رویم.

  اساساً وقتی یک معمارساختمانی راطرح می کنداز مجموعه دانش قرن ها استفاده می کند. معماری از آن هنگام که انسان اوّلیه برای خود و خانواده اش غار یا پناهگاهی را طرح کرده ومورد استفاده قرار داد شروع شد. معماری تاریخ وقایع احوال، افکار واعمال است. تاریخ طرح و معماری را می توان در جنبش بزرگ تاریخ بشر و مستقیماً با آن جستجو کرد.معمار در سراسر این جنبش تاریخی، همواره به پیشرفت ریاضیّات و علوم تکیه کرده است. این پیشرفت ها منجر به ایجاد مواد ساختمانی ومتدهای تازه شده است ، به طوری که می توان گفت در 50 سال اخیر توسعه جدید در مهندسی معماری و مواد ساختمانی، حتی بیش از تمام تاریخ قبلی معماری تغییراتی به وجود آورده که ماحصل این پیشرفت ها را تحت عنوان معماری معاصر در پیش رو داریم.                                    

  گذشته هرگز نمی میرد بلکه جزءپیوسته هستی است یا به گفته هانری برگسن[12] فیلسوف فرانسوی، گذشته بلاانقطاع در آینده راه خود را باز می کند[3].اما مسئله این است که چگونه بایستی با گذشته ارتباط بر قرار کرد؟ رابطه با گذشته بایستی به صورت امتزاجی از سه زمان حال ، گذشته وآینده باشد تا همچون خود زندگی ترکیب پیوسته ای را بوجود آورد ویا حداقل الهام از موفقیت هایی باشدکه بشر درسایه آن به معرفتی سازنده دست یافته است.

   ما در معماری در جستجوی علایم و نشانه های هستیم که به وسیله آنها تا آن جا که برای یک زمان ممکن است از محدویت ها وامکانات، از احتیاجات و هدف های خود آگاه شود. درپیشرفت زمان، معماری چون با زندگی پیوسته است می تواند به ما بصیرتی برای تمام صور این زمان بدهد؟ همه چیز در معماری از گرایش این هنر به برخی اشکال تا انتخاب راهی که آن را طبیعی ترین راه برای حل پاره ای مسائل ساختمانی می یابد شرایط عصری را که معماری از آن حیات بر می گیرد و در آن نمو می کند نشان می دهد. معماری محصول شرایط و عوامل فراوانی مانند عوامل اجتماعی،اقتصادی، علمی، فنی وعادات و رفتار آدمی است و وجود هویت در آن معرف حضور اندیشه انسان و فرهنگ در معماری است. معماری یک زمان ممکن است تحت تأثیر انواع و اقسام شرایط به وجود آمده باشد اما همین که به وجودآمد همانند موجود زنده ای است که صفات مخصوص خود را داراست و از حیات دیر پایی برخوردار است. ارزش آن در قالب تعابیر جامعه شناسان و اقتصاد دانان که مبدأ آن را توضیح می دهند نمی گنجد. بلکه تأثیر آن ممکن است حتی پس از آن که محیط اصلی آن تغییر کردیا از بین رفت ادامه پیدا کند .

   معماری می تواند به ماوراء زمان تولدش برسد و تاثیرش می تواند به ماورای طبقه اجتماعی که آن را آفریده راه یابد.چراکه معماری حاوی ایده ها و ارزش هاست. در مطالعه معماری عصر حاضر باید ببینم چگونه عصر ما در یکی از مظاهر خود معماری تجسم یافته است؟ بایستی در یابیم معماری عصر حاضر چه عواملی را از گذشته به میراث برده است. معماری همچون آیینه منعکس کننده زمان خود است و معمار بایستی چون کیمیاگر پویا باشد.

  معمـاری کهـن وسنّتـی ایـران - اساس هنر معماری درجهان متأثر از دو نوع فرهنگ (کهن وجدید) است. تلفیق دو نوع فرهنگ به نحوی است که گاه یکی را از دیگری متمایز و در مواردی آمیخته با هم جلوه گر می سازد.  

  در کشورهای اروپای غربی سبک های قدیم که تحت عنوان «رومن»[13] و «گوتیک»[14]

مشهور است چنان با فرهنگ قوی و امکانات محلی آمیخته شد که باعث دگرگونی های زیادی در معماری اروپا گردید.

ازآمیختگی سبک ها با آداب وسنن وامکانات ساکنین کشورهای شرقی معماری  پدید آمد که کاملاًمتفاوت با نوع اروپائی آن است و نمونه آن ساختمان های چوبی چین است.آثار هندی، ترکی، عثمانی وکشورهای اسلامی غربی نیز از این قاعده مستثنی شده اند وضمن آن که متأثر از معماری جدید شدند،اصالت های قومی و محلی خود را حفظ کرده وهر کدام ویژگی خاص خود را دارند.

   معماری جوامع جز با مطالعه وآشنایی با زبان وفرهنگ آنان امکان پذیر نیست. با همه تفاوت هایی که در معماری اقوام مختلف جهان وجود دارد شاید معماری سنتی انتخاب مناسبی برای نام سبک معماری ایرانی باشد.همان معماری که معرف فرهنگ و شخصیت ماست . معماری سنتی در ایران ریشه ای به مراتب عمیق تر و گسترده تراز هر جای دیگر دارد. شاخه های مختلف هنرهای معماری ایران به ویژه پس از ورود فرهنگ غنی اسلام تا کنون به بهترین شکل ممکن بوجود آمده است که شناخت بخشی از آن مستلزم مطالعات وسیع است. یکی از علل عمده نفوذ فرهنگ معماری جدید غرب درایران و سایر کشورهای جهان، ضایعات حاصل از نقل سینه به سینه فرهنگ معماری سنتی بوده است. بدیهی است جلوگیری از گرایش وسیع و بی روّیه به سمت کلاسیک شدن معماری در ایران فقط با نشر وگسترش فرهنگ غنی معماری و معیارهای سنتی اسلامی میّسر خواهد بود چرا که معماری بیانگر زندگی است و بدون معیار، ابزار سود جویانه است. نگاهی به معماری معاصر کشورمان نشان می دهدکه به تبع از فرهنگ استعماری غرب،گرفتار اشتباه مضاعف بوده ایم چرا که نه تنها در نگرش معماری خطای غربیان را دنبال کردیم بلکه معماری نامعقول آنان را با کیفیتی نازل تر اجرا کردیم. به بیانی دیگر مقدمات اشتباه اصلی ما هنگامی فراهم آمد که دنباله روی جنبش معماری مدرن غربی شدیم در حالی که درباره فلسفه وجودی و پیامد توسعه آن تعمق کافی نکرده بودیم. امروزه با وجود تاخیری طولانی در اعتراف به بیهودگی این جنبش هنوز شنیدن حقایقی در مورد ماهیت این جنبش از زبان خود غربیان خالی از فایده و لطف نیست.

   «برولین»[15] در فصل نخست کتاب انتقادی خود، «شکست معماری مدرن»[16] می نویسد که: ارائه دهندگان معماری بین المللی مدرن می گویند: سبک عالمگیر آن، محصول منطقی یک بر خورد عقلانی با طرّاحی، مصالح و تکنیک های نوین می باشد به تماشاچی حیرت زده گفته می شود که این فرم های تازه تهی از میراث «کاربردی» یا اقتصادی یادیکته شده ازسوی مصالح وتکنیک های نوین می باشند.

  ولی این ها منطق تراشی هایی است که به سادگی و به خاطر سبک طلبی ها صورت می پذیردوادامه می دهد که: البته همواره سعی شده است این حقیقت از نظر مردم مخفی بماند، به همین لحاظ، معماری مدرن هرگز به عنوان یک سبک معرفی نشده است بلکه برای مدتی طولانی به عنوان جنبشی مبتنی برحقیقت هابه حساب آمده است، به طوری که قادر نیستیم آن را مجموعه ای از جمال پسندی های سلیقه ایِِ منظم شده درنظر بگیریم[17].«جالب تر این که هرگز به ذهن ما خطور نکرد طرفداران معماری بین المللی مدرن از حقایقی صحبت می کنند که از سنت های پروتستا نتیسم و سرمایه داری قرن نوزده نتیجه می شود»[18].هرگز نبایداجازه دهیم که حقایق نامرتبط به این مرزوبوم در دل مااعتباری پیداکند چه رسد به آن که خود شیفته و دلباخته محصولات آن شویم.

  پس جای تکرار این مطلب هست که اگر از ابتدا به محتوای واقعی آنچه که طرفداران این جنبش ادّعا می کنند و یا واقعیّتی که ((برولین)) از آن صحبت می کند توجّه می کردیم نمی بایستی اجازه می دادیم که اندیشه های ناسازگار با طبع کشورهای شرقی به پشتوانه انرژی فسیلی مفت به چنگ آمده از همین کشورها به سادگی جامه عمل به خود بپوشد و در مسیر مبارزه حدّاقل می توانستیم معماری غربی را در این گوشه دنیا تحریم کنیم. ولی افسوس که در عمل چیز دیگری اتّفاق می افتد!واقعیّت این است که نه تنها منابع ما در غرب برای تبلور این گونه نظریّه های نامعقول مصرف شده است بلکه ما خود به تولید ساختمان های ((انرژی ضایع کن)) پرداختیم. واشتباه فوق مضاعف مااز آن جا ناشی شده است که این نمونه های نامعقول معماری را با نقص فنی

اجرا کردیم،در نتیجه نه فقط با شیوه طرّاحی نامعقول، بلکه به دلیل عدم رعایت استانداردهای مهندسی در طرح و ساخت اجزاء ساختمانی واتّصالات آنها، کمر به حیف و میل منابع زیرزمینی خود بستیم. برای اثبات این ادّعا نیازی به تحقیقات پیچیده نیست. کافی است که در کوچه و بازار راه افتاده و نحوه غلط استقرار ساختمان ها در مجموعه های مسکونی، فرم و جهت غیرمنطقی ساختمان ها، مصالح نامناسب، ضخامت غیرمعقول دیوارها و سقف ها، و ابعاد ناصحیح درها و پنجره ها و ... را با نگاه دقیق نظر انداخت و به عاقبت این گونه معماری های بدخیم اندیشید.

  اکنون در این برهه حسّاس تاریخی که سعادت قطع الفت با ارزش های کشورهای استعماری در همه کارها از جمله معماری را پیدا کرده ایم لازم است که به خود آییم و معماری را از نو با نگرشی آغاز کنیم وگرنه در صورت ادامه روال موجود علاوه بر تولید مشکلات فراوانی در زندگی روزمرّه مردم،از عمر رو به زوال منابع انرژی فسیلی خود با سرعتی فزاینده خواهیم کاست و فاجعه به بار خواهد آمد و به فرموده رهبر فقید انقلاب امام خمینی(ره)باور کنیم که: «اگر بخواهید می توانید واگر بیدار شوید می خواهید.»[19]

  ریشه هـای هویّتـی در معمـاری سنّتـی ایـران- در حدود 98درصداز مردم ایران مسلمان هستند. ما مسلمانان ایرانی به اسلام به حکم این که مذهب ماست ایمان داریم و به ایران به حکم این که میهن ماست مهر می ورزیم و  براین عقیده ایم که مسائل مورد اعتقاد ما باآن چه به آن مهر می ورزیم پیوند دارد. بحث در ماهیّت تمدّن ایرانی و تحوّلاتی که منجر به هنر اسلامی گردید خارج از ظرفیّت این مقوله است. ولی در این که،ایران از یک تمدّن کهن برخوردار بوده است شکّی نیست و(( ایرانیان بقایای تمدّن تلطیف شده و پرورده ای را به اسلام تحویل دادند که بر اثر حیاتی که این مذهب در آن دمید جان تازه گرفت.))[20] گواین که ((ایران از نظر خاورشناسان))به شرح و بسط مفصّل استفاده از این تمدّن در دوره اسلامی می پردازد. از آن جمله درباره صنایع عهد ساسانی می نویسد: صنایع عهد ساسانی از لحاظ تاریخ هنر ایران مهم است. فنّ معماری در آن دوره ترقّی کرده بودو هنوز از بقایا و انقراض کاخ ها و مساکن و معابد و قلّاع و سدّها و پل ها می توان به عظمت آن پی برد. در فیروزآباد و شاپور و سردستان فارس و تیسفون( مدائن)و قصر شیرین بقایای قصرهای ویران ساسانی مشهود است.

  "جاحظ" در کتاب ((المحاسن والاضداد))ادّعا می کند:((ایران ساسانی بیش از هر چیز به ساختمان توجّه داشت واین امرازسنگ نبشته هایی که از آن دوره باقی مانده پیداست.امّا به کتاب توجّه نداشت. بر عکس دوره اسلامی که هم به ساختمان توجّه شده است و هم به کتاب.[21]))

  همچنین "ویل دورانت" درتاریخ تمدّن (خاتمه جلد دهم ترجمه فارسی)می گوید:

((هنر ساسانی با اشاعه شکل ها و دواعی هنری خود در هندوستان به ترکستان و چین در مشرق و سوریه، آسیای صغیر، قسطنطنیّه، بالکان، مصر و اسپانیا در مغرب دین خود را ادا کرد. شاید نفوذ آن به هنر یونانی یاری کرد تا از ابرام در نمایش تصویرهای کلاسیک دست بردارد و به روش تزئین بیزانسی گرایدو به هنر مسیحیّت لاتین معاضدت نمود تا از سقف های چوبی به طارم ها و گنبدهای بزرگ که خاصّ معماری ساسانی بود به مسجدهای اسلامی و قصرها و معابد منتقل شد.هیچ چیز در تاریخ گم نمی شود.دیر یا زود هرفکر خلّاق فرصت و تحوّل می یابد و رنگ و شراره خود را به زندگی می افزاید.))

   در کتاب((ایران از نظر خاورشناسان))فصل سوّم تحت عنوان((منابع هنراسلامی))از کتاب ((دستی در هنر اسلامی))تألیف دیمند، رئیس قسمت هنر خاور نزدیک در موزه متروپل، چنین نقل می کند:((در زمان حضرت محمّد (ص) عرب از خودش صنعتی نداشت یا اگر داشت ناچیز بود بعد از فتح سوریه و بین النهرین و مصر و ایران بود که هنرهای این ممالک را اقتباس کردند.از منابع صحف چین به دست می آید که خلفای اموی از تمام ولایات مفتوحه مصالح و استادانی را جلب می کردند و در بنای شهرها و قصرها و مساجد جدید مورداستفاده قرار می دادند. معرّق سازهای بیزانسی و سوری برای تزئینات مساجد دمشق استخدام می شدند و تحت ریاست یک استاد ایرانی به کار می پرداختند. همچنین برای ابنیه در مکّه صنعتگرانی از مصر و قدس و دمشق آورده شدند و این استفاده از مصالح ونیروی کار تا عصر عباسّیان ادامه یافت. طبری نیز در تاریخ خود گوید که برای بنای بغداد استادانی از سوریه و ایران و موصل و کوفه استخدام گشتند. به این ترتیب به تدریج یک اسلوب اسلامی که از دو منبع، یعنی عیسوی شرقی و ساسانی سرچشمه می گرفت، به وجود آمدند.))ایضاً در همان مقاله می نویسد: ((در گذشته بعضی از محقّقین به تاثیر هنر ساسانی در هنر اسلامی پی برده بودند.))و((.... هنر ساسانی مستقیماً ادامه یافت و به هنر اسلامی منتهی شده که هنرمندان گاهی عین آن را نقش کردندو گاهی آن راتغییردادندوسبک خاصّی به وجودآوردند.))[22]

   آغـازی شکوهمند در معمـاری اسلامـی - نخستین عمل مثبت پیامبر اسلام (ص) در سال اوّل بعثت احداث ساختمان مسجدالنّبی (مسجد پیامبر)در مدینه بود.[23] اکنون مسجد پیامبر از نظر اهمّیت پس از مسجدالقصی دوّمین مسجد معتبر جهان اسلام است. در مورد احداث این مسجد روایت است که حضرت محمّد (ص) دستور فرمود که برای اعوان وانصـارش و نیز جوانـانی که به اسلام گرویده اند مسجدی تأسیس شود. عدّه ای از اطرافیان حضرت زمینی به ایشان اهدا کردند، حضرت از قبول زمین سر باز زد و اصرار کرد که حتمًا زمین مسطّح تری با پول خریداری شود. پس از خریداری زمین ابتدا دیوارهای مسجد را از سنگ های سخت و ناهموار و خشت خام و تنه درخت خرما و سقف آن از شاخه ها و برگ درخت خرما پوشانده شد و در این مسجد بهره گیری از هر گونه تزیین ممنوع شده بود.(( پس از فتح خیبر در سال هفتم هجری حضرت محمّد(ص)واصحاب آن حضرت مسجد را ترمیم کردند.))[24]

    مسجدی که پیامبر اسلام بنا نهاد تنها یک مرکز پرستش نبود بلکه تمام معارف و احکام اسلامی اعم از آکادمی و پارلمان، محلّ تعلیم و تعلّم، مرکز ادبی، محکمه عدالت، مرکز اتّحاد و اعزام به جبهه، مرکز خدمات اجتماعی، ارتباط دهنده قلوب و محور زندگی مردم و منزل و مأوای بی پناهان بود. درآمیختن هنرهای مختلف دربنای مساجد خود گواه این ادّعا است. صنایع دستی هم برای تکمیل و تزیین این مجموعه الهی به میدان آمده است و موسیقی هم برای اینکه از سایرهنرها باز نماند در صدای مؤذّن و بانگ قاری و واعظ، مجال جلوه گری یافته است.

   در ژرفنای اندیشه و تعمّق معماری سنّتی به یادگارهایی چون کاخ الحمراء در گرانادا بیزانس در ترکیه- شاه جهان در هند- مسجد شاه در اصفهان- مسجد گوهرشاد در مشهد- عالی قاپو و چهل ستون در اصفهان و... در خرگرد و نیشابور و سمرقند و بخارا به خصوص در سراسر کره خاکی برمی خوریم که چون تاجی بر پیکر جهان خودنمایی کرده و سبک های مختلفی به خود نسبت داده است. 

   معماری مسکن در قاموس معماری سنّتی ایران- دراین رهگذر مسکن که حیات ذی قیمت بشری را در خود رشد می دهد جایگاهی پر ارج را داراست که توجّه به هزار توی هویّت فضایی آن آدمی را وادار به ستایش معماران هنرمند و مسلمانی می نماید که جز تسکین و آرامش بشری و جهت دادن به کمال و سعادت او هدفی نداشته اند. این همان سبک از معماری است که در این نوشتار به عنوان معماری سنّتی ایران از آن یاد کردیم. متذکّر می شویم که معماری مسکن بایستی به آرامش و تسکین روحی ختم شود و گر نه با معنی خود در تضاد است و معماران سنّتی ما نیز نه تنها از این قاعده دور نبودند بلکه متعهد و حافظ حریم انسان هایی بودند که اعتقاد به اسلام و قوانین وحی را سرلوحه حیات دنیوی خویش می دانستند. این هماهنگی عمل و عقیده در نهایت به آفرینش فضاهایی برای زیست می انجامد که آرامش و نشاط را می توان در زیر سقف های آن لمس کرد. با یک عنایت معتقدانه به عملکرد معماری سنّتی ایران می توان به راحتی این محتوای جاودانه را در کلام وحی و احادیث معصومین جستجو کرد.

  عملکـرد در معمـاری سنّتـی ایـران- منظور از عملکرد در معماری، بنا بر تعریف آن، ابعاد و اندازه ها و معیارهای مادّیست که به فضای معماری هویّت می بخشد. منظور از هویّت در این جا بیشتر اسمی است که انتخاب می شود تا عملی خاص از آن حاصل شود، مانند کلاس درس و یا آشپزخانه که هر کدام باید ویژگی های خاصّ خود را داشته باشند تا آن فضاها را بتوان کلاس درس ویا آشپزخانه نامید.

  با ورود معماری جدید غرب عملکردهای غربی نیز وارد معماری ایران شد. در معماری سنّتی ایران مثلاً یک خانه مسکونی قابل تقسیم با معیارهای غربی نبود. بدین ترتیب که در این معماری فضاها غالباً با توجّه به کیفیّت معماری آن تقسیم شده بودند، نه صرفاً به خاطر نحوه استفاده از آن. بلکه هر اتاقی غالباً ویژگی خود را با توجّه به تکنیک و تزیین و نور و غیره دارا بود.مانند تقسیم یک خانـه سنّتی بـه: ورودی- هشتـی- دالان- حیـاط- ایـوان- تالار- شاه نشین- گوشوار- صندوقخانه- سرسرا- آب انبار و پادیاو و غیره که هر کدام از این فضاها واجد کیفیّت معمارانه جداگانه ای نیز بودند که در عین حال نمی شد اسامی عملکردی غربی مانند اتاق پذیرائی- نهارخوری- اتاق خواب و غیره بر آنها نهاد.البتّه این جا صحبت از مسکن شهری است نه روستائی. چون مسکن روستائی ویژگی های دیگری دارد که وابسته به تولید کشاورزی و یا صنعت دستی روستا می باشد. همچنین به مرور زمان خصوصاً در اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیست اختلاف درآمد و اختلاف ناحیه ای خود باعث به وجود آمدن تنوّع زیادی در نوع مسکن می شد. گرچه در کمیّت و کیفیّت فضایی ساختمان ها تا حدودی اثر گذاشت ولی مبانی طرح و ساخت آن با گذشته تغییر چندانی نکردواصول معماری آن ثابت بود که به اشاره کلیّات آن در همین حد بسنده می کنیم.

   هویّت مسکن در اندیشه اسلامی و تبلور آن در معماری سنّتی ایران-در اینکه ضروری ترین عنصر مادّی زندگی بشر مسکن گزیدن و استقرار در مکانی جهت رفع خستگی ناشی از تلاش روزمرّه اوست شکّی نیست. چه آن که قرآن کریم وقتی درباره زنبور عسل سخن می گوید ابتدا به مسأله مسکن[25] به عنوان نخستین شرط زندگی اشارت دارد،سپس فعالیّت های دیگر را مطرح می نماید. مضافأ این که اصل وجود جا و مکانی مناسب جهت خانه و مسکن به منظور تمرکز نیروهای وجودی انسان و به عنوان مقدّمه فعّالیت های زندگی اصلی ضروری و غیرقابل تردیداست.اینجاست که مالکیّت زمین و مسکن به عنوان یک عنصر تعیین کننده، افکار را متوجّه خود نموده و عمومأ در تلاش برای کسب فضای مستقل، شخصی و خانوادگی برای گذراندن حیات می باشند تادر سایه آن به کسب سایر موفقیّت هادراهداف خویش بپردازد.

   رسول گرامی (ص) کیفیّت یک مسکن مناسب را نیز در وسعت و همجواری مناسب دانسته[26] وسایر معصومین(ع)نیز تأکید زیادی بر خصوصیّات محیط زندگی انسان داشته اند، تا آنجا که خداوند کریم نیز با اشاره به این که جهت خانه ها را در مقابل و نزدیک هم قرار داده و ضمن اقامه نماز، پیوند شما در فضای زندگی با خدا ادامه داشته و احساس استقرار و مالکیّت وطن نمائید.(توضیح اینکه در بعضی از فضاهای سنّتی مکان هایی را برای اقامه نماز در منازل اختیار می کردند و همچنین قرارگیری فضای زندگی در جهت مقابل هم هیچ منافاتی بااستفاده صحیح از اقلیم منطقه ندارد.)

   دراستفاده از فضاهای مسکونی در منازل، ورودی هر ساختمان اهمیّت فراوانی دارد که قرآن کریم نیز اشارات واضحی دارد ودر نتیجه آن احداث یک ورودی مناسب موجب حفظ تقوا و آرامش ساکنین می باشد. و نیز از باب اهمیّت ورود به منــازل اذن و اجـازه صاحب منزل[27] ملاک قرار گرفتـه است و وروداز غیــر درب اصلـی ورودی به فضــای مسکن[28] نکوهیده است. روح آیات مذکور محتوی این معناست که در ورود به منازل نباید ناگهان فضای خصوصی و خانوادگی، بر وارد شونده آشکار گردد. چه این که معماری سنّتی ما در سایه تفکّر صحیح معماران مسلمان، نمونه خوبی در عملی کردن این تذکّر الهی است و ایجاد هشتی و دالان در مسیر رسیدن به حیاط، خود کلید حلّ مشکل است.(تذکّر این مطلب را لازم می دانم که نه تنها هشتی و دالان، بلکه هر طرح و فرمی که قادر به حلّ تفکیک فضا در ورودی و فضای خانوادگی باشد جواب مسئله خواهد بود. چرا که ممکن است بعضی از فضاها استعداد اجرای فرم خاصّ دیگری را داشته باشند.)

  همچنین در تفکیک فضاهای عملکردی مسکن به منظور استفاده های متفاوت خصوصأ بعداز مسائلی که به تربیت و رشد فرهنگی فرزندان و خانواده مرتبط است. قرآن کریم صراحتاً ما را به هوشیاری در اجرای این امر می خواند. فضای خواب و آسایش پدر و مادر بایستی از فضاهای فرزندان جداباشد ودرایام مخصوصی از شبانه روز فرزندان بالغ و غیربالغ را مستلزم به اذن گرفتن ازاولیاء خود برای نزدیک شدن به ایشان می فرماید.[29]

   مقایسه در موضوع((ورودی مسکن))و((طرّاحی فضاهای داخلی)) ما را به نکته قابل توجّهی رهنمون می سازد و آن اینکه در موضوع اوّل، بحث این بود که اهل و ساکنین داخل منزل بایستی به لحاظ حفاظ و حجاب و سایر، در منظر دید اهل خارج خانه نباشندو در موضوع دوّم بحث در این است که اهل و ساکنین منزل یعنی خانواده نیز بایستی مراعات یکدیگر را نموده و اصول را رعایت نمایند. در این اشاره صریح، می بینیم که آیات فوق رعایت موضوع اوّل را به شرایط اهل ایمان و رعایت موضوع دوّم را به شرایط اهل تقوا نسبت می دهند.نتیجه این که استفاده کننده از منزلی با شرایط فوق، مؤمن و متّقی باشد و این همان اساس استحکام اعتقادی است که در معماری سنتی کشورمان سراغ می گرفتیم. در روایات معتبر اسلامی راجع به نماهای داخلی و تزئینات نیز اصولی را در دست داریم که به موجب آن معماران را از تزییناتی چون تزویق یا تصویر کردن تمثال های ذی روح نهی می کند. از امام صادق (ع) نقل گردیده که رسول خدا(ص) فرمود: تزویق خانه نهی شده[30]. به امام(ع)عرض کردم تزویق خانه چیست؟ حضرت فرمود: تصویر کردن تمثال ها بر درودیوار خانه ها می باشد.

  البته در معماری سنتی بعضاً مشاهده می گردد که تمثال هایی با شرایط فوق بر در ودیوار آورده شده ولی تغییراتی از جمله تغییر چهره یا فرم وجود دارد که مطابق روایتی دیگر،این گونه تصاویر بلا اشکال می باشد.از حضرت ابی جعفر(ع)روایت شده که فرمود: عیبی ندارد که تمثال ها توی خانه ها باشند اگر سر آنها را تغییر بدهند و سوای این را ترک کنید.[31]

  از تزیینات در و دیوار از گچبری ها و نقاشی ها گرفته تا مجسمه های دست ساخته انسان که به نوعی روح بزرگ انسانی را مشغول به ذخارف دنیایی گرداند بایستی حذر نمود. چه آن که امام علی(ع)در یکی از کلمات قصار خود فرمودند: آرایش های دنیا عقول نا توان را فاسد می کند.[32]

  زیبایی پدیده ای است که از سادگی نتیجه می شود واین نکته ای است که تزیینات تزویقی از آن غافل مانده است. مسکن در بیان قرآن عمل آرامش[33] وجایی است که با ازدواج[34] نسل ها در آن پدید می آید وبشر بایستی از نعمت های الهی[35] که خداوند برایش قرار داده است، به پیمودن راه سعادت و کمال بپردازد نه آن که با مسکن گزیدن وراحت شدن اقدام به ستمگری نماید.این امکان که او می تواند در هر مکانی (کوه و دشت)اقدام به ساخت خانه نماید از توانایی و استعدادی است که خداوند به او عنایت فرموده و اورااز فساد در زمین نهی نموده است. لذالازم است دراین مکان مقدس(خانه)به یاد خدا باشد ودرورودبه مسکن به اهل خانه وحتی اگرکسی نبودبه نفس خویش نیز سلام کند.

   حسن همجواری نیز از جمله صفاتی است که لازمه همه بشریت است لیکن توجه به تذکرات معصومین در بعد اعتقادی اهمیت موضوع را روشن تر می کند.در فرمایشی از رسول گرامی اسلام داریم که: جبرئیل همواره مرا به رعایت حقوق همسایه توصیه می کرد تا جایی که گمان کردم همسایه ارث خواهد برد. در جایی دیگر آمده است: پیغمبر(ص)به علی(ع)و ابوذر و مقداد دستور می دهد که در مسجد با صدای بلند بانگ بر آورند که: «هرکس همسایه اش از وی در آسایش نیست ایمان ندارد.[36] »و در روایتی از امام صادق(ع)نیز آمده است که: بدانید هر کس که نسبت به همسایه خود خوش رفتاری نکند از ما نیست. بنابراین هر شخص که ایمان به خدا وپیامبر و آخرت دارد باید از چیزی که موجب اذیت و آزار همسایه است مانند باز کردن پنجره به خانه همسایه که موجب مشرف شدن است بپرهیزد.  راستی چه کسی مسوول اجرای مقررات فوق است؟ دریک مقایسه واقع بینانه به مناظر شهرهای مختلف ومقایسه ی بافت های قدیم وجدید وقضاوت بر امر حسن همجواری که اصل لاینفکِّ اعتقادی ما در فروع دین است بر حسن اندیشه معماران سنّتی و مسلمان حسرت می خوریم و جایگاه پرمنزلت ایشان را در جمع معماران معاصر خالی می بینیم.

  خلاصه مقال این که خاستگاه معماری در اندیشه اسلامی بر طاعت از خدای سبحان و اجرای شریعت محمّدی(ص)است که رمز بنده خدا شدن و خلود در بهشت است.آری، معماری بیانگر احساسات شخص معمار و حاصل عملکرد یک تخصّص هنرمندانه در خدمت مردم است و معماری سنّتی ایران به پشتوانه همین دستورالعمل ها و تعهّدی که در قبال حفظ ارزش های انسانی در جامعه خویش داشتند استوار است. برگشت و تجدیدنظر بسیاری از معماران حاضر به الگوهای سکونتی و الهام از ویژگی های فرمی و تکنولوژیکی سنّتی که حاصل عمری تجربه و اندیشه پاک معماران هنرمندی است که غوطه ور در معرفت حق بوده و عمل صوری خویش را زاییده پرتو ناچیزی از منبع بی منتهای فیض الهی می دانستند و عاشقانه امواج پرتلاطم اقیانوس زندگی انسان ها را درمی نوردیدند تا گرهی از کار خلق خدا بگشایند. روزنه امیدی هست تا شاید بتوان به وسیله آن، مقام آن گرانقدران را ارج نهاده و آرامش سکونتی را در سایه عمل به ضوابط طرّاحی که ذکر آن در این مقاله شد به جامعه ایرانی برگرداند. چراکه جایگاه معماری ایرانی باید بر پایه های سنّتی و به کارگیری تکنولوژی مدرن روز در خدمت شرافت انسان ایرانی باشد و غافلگیری فعلی ما نتیجه بی توجّهی به ارزش های والا و گنجینه تجربه گذشتگان است.

دل گفت مرا علم لدنی هوس است            تعلیمم کن  گرت بدان  دسترس است

گفتم که الف، گفت دگرهیچ مگوی     در خانه اگر کس است یک حرف بس است

(رباعی متعلق به شیخ عزالدین یا عزالدین محمود نطنزی متوفی در 735هجری)

­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­نتایج:

-  معمار، کیمیاگر و معماری همچون آیینه منعکس کننده زمان خود است.

- اساس هنر معماری در جهان متاثر از دو نوع فرهنگ کهن و جدید است.

- هر اثر معماری حامل دو بار مادی و معنوی است.- شخصیت معمار ایرانی به بار مادی اثر هم معنا داده است.

- ترکیب موادومصالح در قالب فرم وعملکرد مخاطب رابه سوی معنا می کشاند.

- حضور معماران ایرانی درساختاربنا هدایت کننده و زندگی بخش بوده است.

- معمار ایرانی در جریان کار حرفه ای خود پیامبر نسل ها بوده است.

- عظمت آثارمعماری ایرانی نتیجه روح بزرگ خفته معمار دراجزاء اثراست.

- جریان زندگی و هدایت الهی همساز بااسرار معماری ایرانی است.

- معماری ایرانی امنیت و زیبایی رادرفضای طراحی خودایجاد کرده است.   

- آثار معماری ایرانی در کمیت و کفیت عملکرد چیزی شبیه اعجاز است.

- روح حاکم بر معماری ایرانی نشان از هویتی شگرف واندیشه ای والا دارد.

- حضوراندیشه و فرافنی بودن(یعنی فرارفتن از خرد و علم گرایی صرف)و توجه به وجوه غیرفیزیکی از خصوصیات معماری ایرانی است. 

- معماری بیانگر زندگی است و بدون معیار ابزار سودجویانه است.

- معماری آینده ایران باید بر پایه های سنتی و به کارگیری تکنولوژی مدرن روز در خدمت شرافت انسان باشد.               

- زیبایی پدیده ایست که از سادگی نتیجه می شود.

- با ورود معماری جدید غرب عملکردهای غربی نیز وارد معماری ایران شد.

- معماری سنتی جز تسکین بشر و جهت دادن به کمال او هدفی نداشته است.

- طراحی و معماری در هر زمان مجموعه دانش قرن ها ،ارزش های فرهنگی،اجتماعی، اقتصادی، فنی، کاربردی، تزیینی و فضایی است.

- معماراصیل ایرانی حرفه خود را مدیون سیر سلوکی است که اورا به خلاقیت معنوی رسانده است.

تشکر وسپاس:

باتشکر وسپاس فراوان از سرکار خانم مهندس ماریا توتونچی که زحمت ویرایش، اصلاحات ونظرات ادیبانه این مقاله را تقبل فرمودند.

 فهرست منابع مأخذی که در تهیّه این نوشتار استفاده شده است:

1-      قرآن کریم           

2-      تفسیر نمونه،جمعی از دانشمندان، آیت الله مکارم شیرازی

3-      فضا، زبان، معماری تألیف زیگفرید گیدیین،ترجمه منوچهر مزینی

4-      معماری و موسیقی، گروهی از کارشناسان- نشر فضا

5-      یک تئوری نوین در معماری نوشته بروس آسوب ترجمه پرویز فروزی

6-      آسایش بوسیله معماری همساز با اقلیم تألیف دکتر محمود رازجویان

7-      گردش در ساختمان، مهندس جواد غلامپور

8-      طرح و رسم معماری تألیف برا ووالاش ترجمه هرمز معزّز

9-      مجلّه معماری و هنر ایران شماره 4 تابستان 1367

10-دایرۀ المعارف زرّین، 62-61، گردآورنده: م-آذین فر

11-خدمات متقابل اسلام و ایران، شهید مطهّری

12-زیبایی و هنراز دیدگاه اسلام، استاد محمّدتقی جعفری                

13-آشنایی با معماری اسلامی، استاد کریم پیوندنیا                   

14-اجرای ساختمان با مصالح سنّتی،استاد حسین زمرشیدی

15-فروغ ابدیّت، جلد1،استاد جعفر سجایی

16-کارنامه اسلام،استاد حسین زرّین کوب

17-تاریخ انبیاء، عمادالدّین حسین اصفهانی

18-بحارالانوار جلد71، علّامه مجلسی (ره)

19-رساله نوین امام خمینی(ره) جلد2، عبدالکریم بی آزارشیرازی

20-برّرسی فقهی نقّاشی و مجسّمه سازی،حسین میرزاخانی

   (سایر مأخذها در پاورقی ها ذکر شده است.)



[1]( Lambet                                                                                                                                                                                      

[2] (herder

[3] (Fichte

[4] (intentionality

[5] (to the things themselves

[6] (reduction

[7] (suspension

[8] (horizon

[9] (Lebens - welt

[10] - سوره تین آیه4

[11] - سوره بقره آیه 156

[12] (Hanry

[13] (Roman

[14] (Guthic

[15] (Brolin

[16] (The failure of  modern  architecture

[17]- ازشکست معماری مدرن ص 13

[18] (Nostrand  Rainhold, 1976 (New york wan  ) p.8    

[19] - صحیفه نور،ج 13، ص 287

[20] - تمدّن ایرانی به قلم جمعی از خاورشناسان، ترجمه دکترعیسی بهنام صفحه247

[21] - المحاسن و الاضداد صفحه4            

[22] - ایران از نظر خاورشناسان، ترجمه دکتر عیسی بهنام، ص 247

[23] - فروغ ابدیت،جعفر سبحانی، ص 377

[24] - تاریخ مدینه منوره،دکتر الیاس عبالغنی،ص 28

1- الحدیث،ج3،ص196

[26] - سوره نحل/68

[27] - بقره/26

[28] - بقره/96

[29] - سوره نور/58 تا 59

[30] - وسایل الشیعه ج3ص560 ، کتاب المساکن باب3حدیث1،فروع کافی ج2ص226،المحاسن ص 614

[31] - وسایل الشیعه  ج3ص564 ، احکام المساکن باب 4حدیث3،فروع کافی ج2ص226

[32] - کلمات قصار مولا علی(ع)-زیبایی و هنر، استاد محمد تقی جعفری ص 304

 

[33] - سوره نحل/80

[34] - سوره روم/21

[35] - سوره یونس/67

[36] - رساله امام خمینی، ج2، ص63