گُل گشت
گُل گشت
***********
راهي ميان بُر از دلِ بازار مي زنم
گُلگَشت راه خويش به گلزار ميزنم
رازي بزرگ در دل طبعم نشسته است
زين رو به پشت قافيه ها زار ميزنم
ترسم گرِه به كار من افتد، وگر نه باز
صد بيتِ نا نوشته به ديوار ميزنم
اين رشته سالهاست به گردن كشَم زدوست
از شوق وصل ، طعنه بر افكار ميزنم
نفسِ پليدِ خويش پرستِ چَموشه را
در ابتداي حركت خود دار ميزنم
اين گل سِتان دل كه فرَحبخش وسرخوش است
يك چلّه، عمر رفته ، در او خار ميزنم
تا عمر مانده باز مَدَد مي كند مرا
صد بيشه نقش باغ و چمن زار ميزنم
در حسرت غريبي ي دل ،خون جگر شدم
با شعر وبيت ، چاوُش بيدار ميزنم
سيّد، طواف خانه ي دلهايِ گرم كن
تا لوحِ نظمِ كَرده، به گفتار ميزنم
       + نوشته شده در یکم بهمن ۱۳۹۸ ساعت  توسط سید محمد شجاعی - معمار وآرشیتکت
        | 
       
   
	     سید محمد شجاعی (سید پردیس)