ماهیّت حکومت و مناصب حکومتی
ماهیّت حکومت و مناصب حکومتی
از متن کتاب معماري انديشه هاي معنوي- در دست انتشار
حکومت قدرتی است که به سبب پشتیبانی و تأیید حزب، گروه و عدّه ای هم فکروهم اعتقاد مجتمع شده و اهداف موردنظر مرجعی در صدر آن ها را تعقیب می نماید.
مجموعه قوانین و مقرّرات ایجاد شده منطبق با اهداف حکومت، جهت به کرسی نشاندن خواسته های حاکمان است.
حکومت برای ثبات و پایداری خود علاه بر پایگاه مردمی به کرانه های معنوی از جنس دین و مذهب نیز متمسّک می شود و این پایگاه ها سنگری برای دفاع از حملات و اعتراض مخالفین ومحملی برای تبیین وترویج خواسته های حاکم است می باشد.
اصل و مبنای حکومت نتیجه ناتوانی انسان برای سلطه گری بیش از توان شخصی است و بر همین اساس برای بدست آوردن حاکمیّت قوی تر لازم است نیروهای متعدّد بیشتری را به خود جذب کرده تا در شرایط موردنیاز از آن استمداد جسته و به کار کیرد.
جذب نیروهای تحت سلطه نیز از طریق تطمیع و تأمین برخورداری های زندگی مادّی و در بعضی موارد پیوستن به اعتقادات معنوی انجام می گردد تا جایی که روح و فکر و جسم آن ها در تسلّط نیروی حاکم، آماده بذل جان می گردد.
حکومت موفّق، حکومتی است که اجزاء تشکیل دهنده نیروی انسانی، قدرت مالی و اعتباری و ماشین جنگی و دفاعی خود را پیوسته و منظبط داشته باشد و به تناسب زمان و مکان از رضایتمندی کامل برخوردار باشند.
پیوستگی نیروی انسانی به وسیله ایجاد تشکّل های مذهبی، علمی، نظامی، صنعتی، کارگری، اقتصادی، کشاورزی و خدماتی و ... انجام و هر کدام را در مجاری وصل به حکومت محتاج و ناتوان می کند. چنان که اگر استمرار تبعیّت مشاهده نشود امکان کنترل و مهار مبادی خطر و ضرر دراختیار باشد.
به لحاظ معنوی نیز تشکّل های دینی خود را تابع و عجین با اهداف حکومت دانسته و تمام همّ و غمّ خود را صرف تثبیت اهداف حکومتی می نمایند. در این پناه خود نیز از قدرت و ثبات اجتماعی مناسب برخوردار می شوند.
مهره های اصلی و هدایت کننده در هر گروه و تشکّل از طرف حاکمان در صدر، تعیین و پشتیبانی می شوند و سایر اعضاء زیر مجموعه به نوعی تربیت شده از این قماش اند.
اقتصاد، برآیند توانایی های علمی، فنّی، فرهنگی، هنری و اقتصادی آحاد جامعه ای است که تحت سرپرستی حکومت حاکمان است و برخورداری، میزان رضایتمندی و فرهنگ زندگی در زیر پرچم آن می باشد.
سیاست، ترتیبی نظام یافته برای برقراری امنیّت و آسایش و رفع مزاحمت های خرابکارانه ناشی از فکر و عمل مخالفان است که به طریق ویژه و با ابزار مردمی در دست حاکمان صورت می گیرد.
دیانت، مجموعه رفتارهای عملی و روحانی برای تأیید مسلکی است که مورد نظر حکومت است و در حقیقت ابزاری روانی برای کنترل ناهنجاریهای اجتماعی است.
قضاوت، اعمال نظر شخصی مهره ای آموزش دیده برای تشخیص حقّ و باطل در جهت آرامش ناهنجاری های اجتماعی بر اساس دین و مقرّرات اعلام شده حکومتی است ، که در آن بر اساس زمان و مکان شدّت و ضعف پیدا می کند. در حقیقت قاضی عامل دیگری برای تثبیت و رفع مشکل از مزاحمت هایی است که خود حکومت عامل و بانی آن است.
روابط بین الملل و خارجی به منظور ارزشیابی رقیب و همجواری است که هر آن ممکن است با تجاوز و حمله خود حکومت را خلع ید و یا سرمایه های آن را به یغما ببرد. انجام همکاری های متقابل و رفع نیازمندی های دوجانبه سیستمی است که ضمن اجرا به ارزیابی جریان کمک می کند.
اتّحاد قدرت ها و حکومت ها در جهت منکوب کردن و تسلّط بر قدرت های غیر همسو و یا با هدف تسخیر آنان صورت می گیرد.
تصویب لوایح و قوانین به تناسب نیاز و مشاهده مشکلی در سطح زندگی اجتماعی صورت می گیرد و عزل و نصب عوامل حکومتی نیز به مصلحت زمان و مکان انجام می شود.
یکی از رموز پیوستگی در اتّحاد شئون حکومتی وابسته بودن با واسطه و پیوند فکری و روانی مردم است که از طریق تشکّل ها و نظام وابسته آن صورت می گیرد.
این نظام از دوران کودکی تا پیری از تحصیل و مسکن گرفته تا کار و اشتغال و بازنشستگی زن و مرد را شامل می گردد به نوعی که اگر کوچکترین تضاد و تعامل غیرهمگرا در روند حرکت اجتماعی آن ها نمایان شود در مرحله اوّل مورد تعّرض اطرافیان قرار می گیرد و چنان چه مدار و حرارت آن بالا بگیرد با شمشیر حکومتی روبه رو خواهد شد.
شبکه جاسوسی و اطّلاعات ضدّ امنیتی و پلیس ضدّ شورش نیز سپر دفاعی هم جنس و داخلی است که به صورت خودکار و مستقل در جایگاه خود عمل می کند. در شرایط پیشرفته این شبکه سراسر اعضای ریز و درشت اجتماع را به نحوی از انحاء دربرگرفته و جوّی از امنیّت و رفاه همراه با اختناق و دیکتاتوری را بر جامعه اعمال می کند.
جنگ و درگیری های داخلی، مریضی و ناهنجاری های بدنه حکومت است که حاکمان برای رفع و دفع این معزل به سوی مردم دست یاری دراز می کنند و در شرایط حادتر با تقاضای یاری از حکومت های همطراز و همگون یا همجوار به نوعی معامله پایاپای و اتّحاد و پیمان منطقه ای می انجامد.
جنگ ها محصول قدرت طلبی و زیاده خواهی حاکمان حکومت هایی است که طعم دنیاداری و دنیاخواری را چشیده و به عوامل داخلی و منطقه ای خود از باب حمایت و پشتیبانی اعتماد کامل دارند. گسترش و بسط افکار و عقاید نیز یکی دیگر از علّت های برپایی جنگ دولت ها است.
دولت یعنی هسته مرکزی مجموعه ای از افکار و عقاید که با دیدگاه های ثابت و همگون به قصد برنامه ریزی و انجام عملیّات مؤثّر حکومتی اقدام می نمایند.
انتخاب این اعضاء و عوامل بوسیله شخصی است که قدرت اجرای قوانین را از حاکم بلافصل گرفته و بر اساس آن انجام اهداف حکومتی را دنبال می کند.
طبقات مختلف اجتماعی بر اساس میزان درآمد و سطح سواد و فرهنگ و وابستگی به حکومت درجه بندی واز آن برخوردار می شوند به عبارتی طبقه بندی ظلم از پایین به بالا از شئون و مصادر هویّتی حکومت بر مردم است.
حقیقت آن است که حکومت و مناصب حکومتی به معنای تام خود ، شأن انسان نیست که به دلیل محدودیت های مختلف خلقتی آن عموماً به اشتباه و خطاهای مهلک می انجامد. حقوق انسان های ضعیف پایمال و کسانی که صلاحیّت مناصب حکومتی را ندارند با قدرت و شأنی کاذب بر جایگاه مدیریّت تکیه می کنند. اموال و دارایی مملکت به طرف کسانی سرازیر می شود که شعبه ای از حمایت و هم نوایی حاکم را اداره نمایند و فردی دارای امتیاز و رتبه خواهد گردید که در مقام بیان و ایمان ،ارادت خود را به تشکیلات حاکم به اثبات رسانده باشد.
آن جا که گوشه ای از قبای حاکمی لگدمال و یا دُمی از سرداری به زیر پا لهیده شود دنیا بر سرش خراب و از گردونه بازی حکومت خلع و خارج می گردد.
راستی چه می شود آنان را که بوقلمون صفت در اریکه قدرت رنگ عوض می کنند و هنرمندانه نقش شترمرغ را بازی می کنند، اینان اعتقادی به واپسین ندارند که دین خود را فدای دنیای دیگران می کنند. دیگرانی که خود نیز در مضحکه زندگی خود متحیّرند و بر عاقبت کار خود نگران.
نقاب زور و زر و تزویر، گریم زهد و ریا، لباس فخر و ریاست، فضای مسموم سیاست، همه و همه ابزار حکومتی است که شأن دون و محدود انسان خاکی برای التیام خواسته های نفسانی خود استفاده می کند.
حال آن که انسان پادشاه وجودی است که ملک و ملک عالم تحت سیطره اوست. او خلیفه خدایی است که مالک جهانیان است. او توانای برحق و مستحق بهره مندی از انعام و موهبات الهی است. او آزاد آفریده شده و بندگی جز خدای را نپذیرفته است. شادی و سلامتی و برخورداری از مواهب حقِّ مسلّم اوست. امنیّت و عدالت و تکامل از حقوق بلاشرط و مطالبات بدیهی انسانی است که خداوند او را به عنوان خلیفه خود به زمین فرستاده است.
پادشاهی او بر نفس و جان خود فوق تمام حکومت هایی است که در فکر و نظر آید او را که برای شکار و دربند کشیدن دیو نفس و پرواز در اعلی علیّین خلق کرده اند. صید و اسیر چنگهای خون آشام انفاسی شده اند که هیچ طرفی از آداب و معارف، برنبسته و در هیأت جنینی خود مانده گار مانده اند.
راستی انسان تشنه و طالب عرفان الهی کجا و تکیه بر اریکه قدرت دنیا تا به جایی که مفتضحانه شاهد بی بندوباری، گرسنگی، جهل، بی سرانجامی و رکود عقل و اندیشه هم نوعان و خود باشد.
اندیشه های دربند، شانه های بسته شده، دست و پاهای در غل و زنجیر چشمان بسته و تن های رنجور و خسته از زخم شلّاقهای زور و اهریمنی برای پوشاندن حقیقت و مهار رعدهای روشنگر و نزول رحمت های آسمانی را عمری نیست که تحمّل صادقانه و عاقلانه آن به سرسبزی و نشاط و رشد لاله زارهایی خواهد انجامید که بلبلان در قفس مانده و کبوتران پرشکسته را به پرواز بر فراز خود میهمان کنند. آن گاه لبخند رضایت حضرت ربّ العالمین است که هدیه جان های پاک مؤمنان خواهد شد و حیاتی جاودانه که ارزانی انفاس قدسی حق طلبان است.
خدایا حاکمان را توفیق صبر و شکیبایی بر آلام و مشکلات مردم ده و مردم را توفیق تحمّل و مدارای همراه با رشد و تعالی ارزانی دار تا راه ناهموار خود را در مسیر رسیدن به لقاء الهی طی کنند.
سید محمد شجاعی (سید پردیس)